-
روز ملی دماوند !!
یکشنبه 13 تیر 1400 15:15
امروز را در تقویم ورزشی و شاید هم ارزشی (!) روز ملی دماوند نام گذاری کرده اند !! دماوند در جغرافیای ایران زمین ، وسعتی عظیم و ارتفاعی رفیع است !! دماوند را بزرگترین ذخیره ی آبی هم می توان نامید !! دماوند یکی از بزرگترین مصاف های انسانی برای تماشای درون و بیرون هست !؟ من اولین بار که پای در دامنه هایش نهادم ؛ به قصد...
-
مرسی از همه...
یکشنبه 13 تیر 1400 13:38
امروز باتفاق نوراخانیم رفتیم لاله پارک تا از مجموعه پارک شادی بچه ها استفاده بکند !! اول از همه رفتیم سر خیابان تا ماشین بگیریم و قبل از آن از بانک پول بگیرم ...کارت انداختم در عابر بانک و پول گرفتم ، نورا به دستگاه گفت : " مرسی که به ما پول دادی !! " بعد از آن یک ماشین گرفتم و رفتیم تا لاله پارک و نوراخانیم...
-
قدم زنان !!
جمعه 11 تیر 1400 16:23
دیروز صبح حوالی 6 از خواب بیدار شدم !! حال دوباره خوابیدن و دوباره خودم را به خواب زدن را نداشتم ( کاری که خیلی ها خوب از عهده اش برمی آیند !! ) اگر روزی از من می خواستند تا در برنامه ی زندگی ملت همیشه در صحنه دست ببرم و تغییری بدهم (!؟) مطمئنا تیک این قسمت از زندگی روزانه شان را برمی داشتم !!! بلند شدم و تی شرت -...
-
گذشت زمان !!
جمعه 11 تیر 1400 08:18
دیروز برایم پیامی آمد از طرف آقئین (برادربانو) و ترانه ای فرستاده بود که دختر عالیم قاسیموف اجرا کرده بود ؛ فرغانه !! این پدر و دختر در عالم موسیقی برای خود حساب جداگانه ای دارند که محل بحثش در اینجا نیست ... اصل ترانه بنام غوغای ستارگان می باشد که شاید چندسالی از من بزرگتر بوده باشد ؛ و با اجراهایی مختلف!! سالهای...
-
...
سهشنبه 8 تیر 1400 08:02
ایستاده ام، جایی در زمان !! می گذرد از کنارم ، مکان !!
-
هفت گاه !!
سهشنبه 8 تیر 1400 07:28
شاید یک چیزهایی در مورد خریدی که اخیرا داشتم نوشته بودم !! مجموعه ای از تصانیف و آوازهای ایرانی که شامل برنامه های رادیو هم می شود و مجموعه برنامه های گلها و ... بعد از مدتی که اقدام به خرید کرده بودم (!) مدتی هم توی نوبت بودند تا فرصت کنم و بسته ی آنها را باز کنم !!! من برخلاف خیلی از دوستانم ؛ خاصه بانو (!) که یک...
-
شانس من !؟
شنبه 5 تیر 1400 22:38
شاید همین پست قبلی بود که نوشتم پنجمین سال از دوران بازنشستگی را با گوشی جدید دارم شروع می کنم !! من به خیلی چیزها اعتقاد دارم و برای همین به خیلی چیزها حساسیت نشان نمی دهم !! خلاصه اینکه روز دوم که آمدم گوشی را بزنم به شارژ ؛ آنهم از نوع فست شارژ !! ، اتصال اصلا برقرار نشد و شارژر عمل نکرد !! توی خانه هم همه رقم...
-
تولد دوباره !!
سهشنبه 1 تیر 1400 07:34
تولد دوباره می تواند شامل خیلی چیزها و کارها بشود و برای همین همیشه داشتن یک تقویم لازم است !! و لازم بودن چیزی دلیل بر بودنش نیست !؟ مثل برنامه که برای زندگی لازم هست ولی خیلی ها بدون داشتن برنامه به موفقیت های کلان رسیده اند !! دیروز تولد داشتیم ؛ آنهم دوبله !! نه اینکه تولد خارجی داشته باشیم و دوبلور برایمان ترجمه...
-
نیم دور 600کیلومتری !!
شنبه 29 خرداد 1400 16:41
حوالی ساعت 11 بود که خواستیم برویم یک دوری بزنیم تا نوراخانیم هم استراحتی کرده باشد !! من بشخصه چرت توی ماشین را خیلی دوست دارم و نوراخانیم هم بدش نمی آید توی ماشین بخوابد !! شب قبل به یکی آدرس داده بودیم تا برود و از گردنه مابین شهرستان هریس - مشکین شهر دیداری داشته باشد !! خودمان هم خواستیم تا برویم و ببینیم آدرسی...
-
شعور اجتماعی !!
جمعه 28 خرداد 1400 10:15
داستان شعور اجتماعی در کشور ما دقیقا مشابه همان داستان فیل مولوی است و برداشت های متفاوت !! و بدبختی ما از آنجا ناشی می شود که هر کسی دوست دارد برداشتش را به دیگری تحمیل کند و حتی پای آن بجنگد !! همه هم از توهین به این شعورِ نسبی (!) ، کمی تا قسمتی ، دلگیر - ناراحت و شاکی هستند !! یکی از تائید صلاحیت ناراحت هست و یکی...
-
روز گل و گیاه
سهشنبه 25 خرداد 1400 17:27
امروز برایم تبریک آمد از نوع روز گل و گیاه ... بهرحال خدا را شکر که اگر گل نبودیم ، گیاهی بودیم !! من هم یکی از عکس هایی که برایم آمده بود را در اینستا گذاشتم و تبریک گفتم چنین روزی را به دوستان و من جمله دوستان سربزیر !! عکسی هم که انتخاب کرده بودم برای خودم تا ساعت ها مرور خاطره شده بود !! من برای تماشای لاله واژگون...
-
جسارت و پرروئی !!
سهشنبه 25 خرداد 1400 17:01
از یکی پرسیده بودند که فرق جسارت با پرروئی چیست !؟ جوا ب داده بود جسارت یعنی اینکه پولی در جیب نداشته باشی و بروی غذاخوری سفارش غذای دلخواهت را بدهی !! و پرروئی این است که آن کار را همان جا دوباره انجام بدهی !! اینکه برخی بواسطه ی برخی بلندپروازی ها و بلندافکاری ها و شاید هم توهم خود بزرگ پنداری (!) برود در انواعی از...
-
خواب و بیداری !!
شنبه 22 خرداد 1400 19:14
ابتدا از بیداری بگویم که شیرین تر بود و واقعی تر !! دیروز حوالی ساعت 10 - 11 ، ساعت شروع برنامه های ددری ما !! ، با یکی دو تماس قرار شد باتفاق برادربزرگ برویم بچه هایش را که یک هفته بود در مرند مهمان شده بودند را بیاوریم !! اولین تپقی که برنامه مان خورد این بود که وقتی می خواستیم حرکت بکنیم دیدیم که برق رفت و این یعنی...
-
اتفاقات تکراری !
پنجشنبه 20 خرداد 1400 18:07
دیروز پر از اتفاقات تکراری بود !! من از این روزها زیاد دارم ... گاهی می شود که چند نوبت پشت سر هم یک جور غذا می خورم ؛ مثلا خانه خودمان برای ناهار قورمه سبزی می خوریم و عصر سرزده دعوتمان می کنند برای شام در خانه مادرم و آنجا هم قورمه سبزی می دهند !! و البته من قورمه سبزی تکراری را چنان می خورم که انگار چند ماه است...
-
انتخابات سیاسی ، امتحانات ورزشی و اینترنت!!
سهشنبه 18 خرداد 1400 17:11
دیروز باتفاق نوراخانیم رفته بودیم پارک گردی !! البته با یکی از دوستان هم هماهنگ کردم تا بیاید و شاپسر را بیاورد تا کمی باهم بدوند و بچرند !! از شانس ما با رعایت تمام پروتکلی ها (!) آدمها روی هم راه می رفتند !! ما هم یکی از آنها !! خلاصه اینکه کلی دویدند و توپ بازی کردند و چمن آرایی کردند !! ما بچه های قرن قبلی (!) از...
-
ددر یهوئی !!
یکشنبه 16 خرداد 1400 10:58
ما هم مثل خیلی از مردم همیشه در صحنه (!) می نشینیم و یهو برنامه می گذاریم و اجرا هم می کنیم و اتفاقا این قبیل برنامه هایمان خوب از آب درمیآید ؛ چون فشرده هستند و جایی برای اشتباه ندارند !! ما اهل از حالا بنشین و برای سه ماه بعد برنامه بریز نیستیم !! بلد نیستیم !! یاد هم نداده اند !!! چون بلد نبوده اند !! جهت اطلاع...
-
طوفان فراموشی ...
چهارشنبه 12 خرداد 1400 15:58
گاهی اوقات پیش می آید که در برخی برخوردها که ماشاءالله کم هم نیستند (!) به جریانی بنام فراموشی معکوس برخورد می کنم که گاه برای من جالب است و گاه برای طرف مقابل و گاه برای هر دو طرف تعجب برانگیز !! مثلا من جایی بودم و دوستی داشت از صعودمان به دماود در چند دهه قبل حرف می زد و من بیشتر از همه زل زده بودم به حرفهایش و...
-
خواب جدید !!
دوشنبه 10 خرداد 1400 09:18
من هیچ شبی نیست که خواب نبینم ولی فرصت یادداشت کردن آنها را ندارم و یکی هم اینکه دوست ندارم خواب هایم که تقریبا از همه رقم هستند را بنابه ملاحظاتی سانسور بکنم !! و برای همین اکثرا خواب های سیاسی - الهی برای نوشتن می مانند !! من ندیدم ولی تعریف می کنند که تی وی برنامه ای داشته برای کسانی که به کما رفته اند و برگشته اند...
-
امروز مائیم و شما !!
دوشنبه 10 خرداد 1400 08:47
یکی از دوستان نقل می کرد که دایی جان از آمریکا آمده است !! دایی جان بعد از مدت ها زندگی مرفهانه در آمریکا (!) به کسوت بازنشستگی درآمده و هر سال حدود ششماه در ایران به سر می برد ... ضمنا دایی جان دو نوبت واکسن اش را زده است و خیالش از بابت کرونا راحت تر تشریف دارد !! دایی جان را من از نزدیک دیده ام ... یکی از قوانین...
-
عجله در خدمت کردن !
یکشنبه 9 خرداد 1400 09:04
صبح رفته بودم نان تازه بگیرم ... وقتی من رسیدم یکی هم قدم هایش را تندترکرده بود که مثلا زودتر از من برسد !! نان تمام شده بود و باید تا دوره پخت بعدی صبر می کردیم ... این رفتار در جامعه ی ما این روزها بیشترتر دیده می شود !! البته قبلا هم بود و مرحوم نادرمیرزا آن را شعر کرده بود ... سرعت خودروها در چراغ زرد دوبرابر...
-
لیست انتخاباتی ( 40+)
چهارشنبه 5 خرداد 1400 09:19
دیروز من یک لیست دیدم از نامزدهای تائید صلاحیت شده توسط شورای نگهبان !! و اصلا هم شوکه نشدم !؟ برای این یک مورد هم باید دنبال یک روانکاو حاذق بروم !! و البته وقت نداشتم و امروز صبح از فرصت در خواب بودن اهل و عیال استفاده کردم و نیم ساعتی در فضای مجازی معلق بودم !؟ در اطراف من کلی آدم کله معلق وجود دارد (!) کسانی که...
-
روزی بزرگ
دوشنبه 3 خرداد 1400 08:36
سوم خرداد روزی بزرگ در تقویم حیات ایران می باشد ، روزی که دفاع از تمامیت ارضی کشور با تمام وجود و در بدترین شرایط از نظر کمبودها و هرج و مرج اداری کشور ، صورت گرفت !! در تقویم کشورها ، روزهای کوچک و بزرگ زیادی رقم می خورند ، که در کل تقویم حیات آن کشور را می سازند !! یکی از شاخصه های ملتهای کشورهای جهان سوم این است که...
-
کاریکاتور ما !!
یکشنبه 2 خرداد 1400 21:12
چند بار دوستان لطف کردند و تصویر مرا نقاشی کردند ! البته رئال !!! و من همیشه فکر میکردم که از آدمهای جدی و واقعی کاریکاتور می کند و نقاشی واقعی من تقریبا همان جایگاه کاریکاتور را دارد !! بفکر هم نیفتاده بودم تا از یکی بخواهم تا کاریکاتورم را بکشد !! شاید هم یکی کشیده باشد و حالا یادم نمانده باشد !! دیروز باتفاق...
-
ضدآرامش ...
جمعه 31 اردیبهشت 1400 10:21
در خبرها آمده که مردی باتفاق همسرش ( یکی از مهمترین قسمت های داستان !! ) پسر و دخترش و ایضا داماد را کشته است ، نه در یک اقدام جنون آمیز بلکه در یک پروسه منظم و مرتب و چندساله !!! خوشبختانه قاتلین از طیف فکری خاصی معرفی نشده اند ولی از قرار معلوم وضع زندگی بدی هم نداشته اند !! حالا همه از هر طیفی دارند درباره شان حرف...
-
پول دوشی !!
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 08:30
گوشیم چند روز بود که به مشکل برخورده بود و مقداری پول توی گلویش گیر کرده بود (!) خلاصه بردم دادم تعمیراتی تا آن مقدار پول را از گلویش بیرون بیاورد !! زندگی گاهی حجامت می خواهد و خدا را شکر در اطرافمان باندازه کافی ؛ و گاه کمی زیادتر (!) اشخاصی هستند که خون اضافی ، باد اضافی ، آب اضافی و پول اضافی زندگی را بگیرند !! ما...
-
زندگی از نمای نزدیک ...
یکشنبه 26 اردیبهشت 1400 13:51
امروز نورا خانیم را برده بودم پارک ... پارک نزدیک خانه ی ما شرقی ترین قسمت شاهگلی هست و پارکی ست برای بچه های اوتیسم !! که نه تنها بچه ها که اغلب بزرگترها از آن استفاده می کنند !! یک بار من توی راه ایستادم و روی پله ی یکی از خانه ها ، بند کفشهایم را بستم ، حالا نوراخانیم از جلوی هر خانه ای رد می شود ، خم می شود و مثلا...
-
خط جدید !!
شنبه 25 اردیبهشت 1400 17:05
اشتباه نکنید ، زندگی بر مدار همان سه خط کذایی می چرخد (!) فرقش این است که این روزها سیاست های کشورداری همش از نوع خط سوم است و چشم انداز آینده ، واضح و معلوم نیست !! منظور من از خط جدید یک خط جدید اتوسرانی است که دیشب در خواب سراغم آمده بود !! رفته بودم پیش یک آشنا تا برای یکی کار پیدا بکنم و آن یک نفر نمی دانم کجای...
-
یک نیم دور اردیبهشتی !
جمعه 24 اردیبهشت 1400 16:13
حوالی ظهر بود و موقع خواب نوراخانیم بود ، باتفاق رفتیم نیم دوری زدیم تا نوراخانیم راحتتر و بی اذیت تر بخوابد !! یک تماشایی هم ما کرده باشیم ... مسیرمان باید جوری می بود که به تله ی پلیس نمی افتادیم !! برای همین رفتیم جاده باسمنج - لیقوان !! می دانستیم که شلوغ خواهد بود ولی باندازه ی تماشا از ماشین رفته بودیم !! دو طرف...
-
روزگاران ...
جمعه 24 اردیبهشت 1400 12:23
خیلی سال پیش ... حالا دیگه واقعا خیلی سال شده است !! من تصمیم گرفتم تا مقداری از دانسته ها و یافته هایم در زمینه گردشگری را تبدیل به یک مجموعه بکنم تا دیگران هم از آن استفاده بکنند و هم اینکه دانسته ها و محفوظاتم قبل از اینکه به باد فراموشی سپرده شده و یا خاک فراموشی رویشان را بگیرد ، بصورت نوشته بماند برای بیادگار و...
-
یک صبح جمعه
جمعه 24 اردیبهشت 1400 09:02
امروز صبح رفتم تا نان تازه بگیرم ... بعد از سی روز صبحانه نخوردن (!) وقتی آدم می رود نان تازه بخرد ، انگار در یک شهر غریب به دزدی رفته است !! دو تا از نانوایی ها بسته بودند و از قرار معلوم قبل از تعطیلی راهها ، به روستایشان رفته بودند !! یک جایی هم تازه باز شده است و روش پخت نان کمی ماشینی تر و صنعتی تر تشریف دارد ،...