زندگی رسم خوشایندی است ... زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ / پرشی دارد اندازه عشق / زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود / زندگی جذبه دستی است که می چیند / زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است / زندگی بعد درخت است به چشم حشره / زندگی تجربه شب پره در تاریکی است / زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد / زندگی سوت قطاری است که درخواب پلی می پیچد / زندگی دیدن یک باغچه از شیشه مسدود هواپیماست / خبر رفتن موشک به فضا / لمس تنهایی ماه / فکر بوییدن گل در کره ای دیگر / زندگی شستن یک بشقاب است / زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است / زندگی مجذور آینه است / زندگی گل به توان ابدیت / زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما / زندگی هندسه ساده و یکسان نفسهاست... / زندگی تر شدن پی در پی / زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است / رخت ها را بکنیم / آب در یک قدمی است
(سهراب سپهری)
ادامه مطلب ...
در مثل ها داریم که : « دولانان ایاغا داش ده یر » ( سنگ به پایی که راه می رود می خورد ، یک همچین چیزی !!) و در موارد و مضامین مختلفی بکار می رود ...
ما یک مثلی داریم که می گوید : " قولاخ گونده بیر تازا سؤز ائشیدمه سه کار اولار !! " ( گوش اگر هر روز یک حرف تازه نشنود ، کر می شود !! ) در تکمیل عرایض قدیمی ها باید بگویم که اگر کر هم نشود ، مغز آن آدم کال می ماند !!؟
ادامه مطلب ...
گلـی خوشبوی در حمــام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتـم که مشکــی یا عبیـــری
که از بـوی دلآویــــز تو مســتم
بگفتــا من گِلــــــی ناچیــــز بودم
ولیکــــــن مدتــــی با گُل نشستم
کمــال همنشیــــن در من اثر کرد
وگرنه من همان خاکــم که هستم
ادامه مطلب ...
امروز چهلم دایی بزرگ بود و صبح از ساعت ۱۰ تا ۱۲ مسجد بودیم ، طبق معمول دورهمی شیرین خانوادگی ، دورها نزدیک می شوند و نزدیک ها نزدیکتر ... برخی هم فرصت دیدار می یابند !!
ادامه مطلب ...