یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

زندگی در هفته ای که گذشت ...

 

آن شب که باد می وزید ، از نوع شدیدش !! پنجشنبه بود به افق اواخر دی ماه !! و فردای آن شب هولناک و پر سر و صدا ... ما راهی مهاباد شدیم برای خرید  ... خانم دوستم شنیده بود که هواشناسی اعلام کرده ویکند پر باران و پر برفی خواهیم داشت و ما یا عینک آفتابی داشتیم و یا در آسمان ستاره می شمردیم !!

   ادامه مطلب ...

و باد شدید ...

 

قرار بود برای آخر هفته بارش داشته باشیم ولی وزش باد داریم و آنهم وزیدنی !!! شدت باد از حرکتی که به درختان بدون برگ می دهد معلوم است ...

  ادامه مطلب ...

روزی با طعم دهه 60 !!

 

دیروز یک سفارش کاری داشتم و وقتی پشت کامپیوترم نشستم ، برق رفت !! چند روز پیش یک شاسی بلند تشریف برده بود به تیربرق سرکوچه مان و چند ساعتی برق نداشتیم و برای همین دیروز یهوئی شوکه نشدیم !! و فکر کردیم باز یکی تشریف برده به تیر برق !!؟

   ادامه مطلب ...

یک روز مثلا آرام !

 

دیروز تصمیم داشتم که یک روز آرام را سپری بکنم و تا جایی که می توانم خودم را درگیر تنش های روزمره نکنم ! شاید بنظر سخت بیاید ولی برای هر چیزی هزینه ای لازم است و برای داشتن یک روز آرام ؛ آنهم دراین جنگل مولا (!) باید سختی کار را به جان خرید ...

ادامه مطلب ...

و داستان اشغال کنکره !!

 

سالی که در حال گذر است ، باندازه ی هر روزش داستان های عجیب دارد !! نمی شود به طور کامل درباره چیزی نظر داد و یا با خیال راحت برای جریانی خط و نشان کشید !! البته این خط و نشان کشیدن ها در حد اطلاعات من نیستند ولی برای به یادگار ثبت نمودنِ اتفاقات ، گاه لازم هستند ....

  

ادامه مطلب ...