یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

زندگی در جریان است ...

 

این روزها درگیر همان روزمره گی های همیشگی هستم ... روزمره گی هایی که هم تازه هستند و هم تکراری و شاید اساس زندگی همین باشد !! ما در حال تکرار هستیم و غالبا در یک دور بسته در خودمان می گردیم !! گاه با مسائلی سرگرم می شویم و آنها را موفقیت می پنداریم و برایش زمان صرف می کنیم ؛ چه فرقی دارد!؟ ده سال ، بیست سال ، یک عمر و ... ادامه ی بازی را می سپاریم به نفر بعد از خود!! گاه دور باطل ما بیش از یکی دو نسل می چرخد و باز به همان نقطه می رسیم ...


  

ادامه مطلب ...

بچه هم بچه های قدیم !!

 

بچه هم بچه های قدیم !! به بغل روی پا می خواباندند و بقول یکی از فامیل های ما چهارتا محکم از بغلش می زدند و کمی بچه را تاب می دادند و بچه به خاطر سرگیجه و یا برای اینکه ضربات بیشتری نوش جان نکند ، کمی گریه کرده و بعد می خوابید ...

 

ادامه مطلب ...

آن روزها و این روزها !!

 

آن روزها ، در سالهای خیلی دور که ما بچه بودیم و دوران دوران بیسوادی بود (!) و اینهمه مدرک رنگارنگ وجود نداشت و به یک ورق که نشان بدهد طرف سوم راهنمائی را خوانده است و بقول قدیمی ها سیکل دارد (!) در کارخانه ای مانند ماشین سازی ریاست یک کارگاه را می دادند ، اوضاع تربیتی و پرورشی بهتر از امروز بود !!

  

ادامه مطلب ...

خط فقر ، خط سلامت ...

 

در سالهای دورتر که ما دانشگاه می رفتیم یک بحثی مطرح بود با عنوان خط سلامت که سازمان بهداشت جهانی آن را روی سالانه 500 دلار برای هر فرد تنظیم کرده بود ... یعنی اگر در خانوار سه نفره اگر درآمد سالانه 1500 دلار باشد آن خانواده روی خط سلامت قرار دارد !!

   ادامه مطلب ...

سود پر دود !!

 

امروز صبح طبق معمول راه افتادم تا بروم مرکز شهر ، چند تا کار داشتم و مسیر هر کدام جوری بود که به هم نمی خوردند و قدم زدن زیر آفتاب در این روزها حظ زیادی نداشت و برای همین با یکی دو تلفن ، یکی دو تای آنها را از برنامه ی امروز حذف کردم و رفتم برای خرید ...

  

ادامه مطلب ...