یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

عادت ها

 

زندگی ،

چیزی نیست که لب طاقچه عادت 

از یاد من و تو برود ...


ادامه مطلب ...

عینک !

قرار بود برای مادرم یک عینک بگیرم ، از نوع عمومی و نزدیک بینی !؟ البته خودش از قبل عینک داشت و نمی دانم از کجا پیشنهاد گرفته است !؟ 


ادامه مطلب ...

بارانی !

 
از دیروز نم نم بارانی داریم و همین باران اندک یک عالمه به هوای شهر صفا داده و دلها را شاد کرده است ... جمعه ، وقتی در ددر بودیم ، هواپیماهای بارورکننده ابرها را در بالای سر ارومیه دیدیم !

ادامه مطلب ...

بهانه شیرین ...


جمعه ای که گذشت ، دعوت بودیم به یک مراسم تولد و دورهمی در طبیعت ... تولد دختر دوستم که حالا در اسپانیا درس می خواند و خودش نبود و دوستان جمع می شدند تا برایشان تولد غیابی بگیرند و کیک ببرند و بخورند و ...


ادامه مطلب ...

شوخی شوخی ، جدی !

 

عنوان پست برای چند نفر از خواننده های این پست ، بصورت یک واقعیت رخ داده است !؟ البته شاید سطح برخی از این اتفاقات معمولی باشد و برخی خاص !؟


ادامه مطلب ...