-
زندگی در جریان ...
چهارشنبه 26 آبان 1400 19:57
چند روزی هست که به دعوت دوستی رفته ام در یکی از انتشاراتی های قدیمی و در مجموع معروف (!؟ ) ، در مجموع معروف یعنی اینکه آدم هم در بدی معروف باشد و هم در خوبی (!) و این یعنی رمز موفقیت در کشور ما !! برخی ها هستند که یک طرف چهره اجتماعی شان که طرف ارباب رجوع باشد، خوب هست و طرف دیگر که با بازار کار باشد، بد هست !! در این...
-
رابطه بین نسلی !!
پنجشنبه 20 آبان 1400 07:51
دیعصر من والیبال داشتم و بازی تقریبا خیلی سختی داشتیم از همان گیم اول کارمان به 30 - 32 کشیده بود و ماراتن وار ادامه می دادیم ...از طرفی هم بخاری های تابشی بالای سرمان روشن بود و حرارت آنها مرا خیلی اذیت می کرد و هواکش ها هم باز نبود و باعث می شد در تقسیم اکسیژن بین خودمان و بخار ی های سقفی به مشکل بخوریم !! مشکل...
-
راز کرگدن ها !!
چهارشنبه 19 آبان 1400 15:13
کرگدن ها حیوانات عجیبی هستند البته قبلاها خیلی بودند ولی حالا خیلی کم هستند !! شاید یکی از دلایلی که برای انقراض حیوانی می توان برجسته تر کرد ، عدم انطباق با تغییرات پیرامون یا همان سخت سازگاری شان بوده باشد !! کرگدن ها بعد از فیل ها بزرگترین خشک زی ها هستند که طول شان تا 4 متر می رسد و آدم را یاد زره پوش های جنگی می...
-
فراموشی ...
یکشنبه 16 آبان 1400 20:10
این روزها سالگرد پدرم می باشد ... ده سال پیش در چنین روزهایی پدر فوت شد !! روز عرفه بود و حالا عرفه گردش کنان آمده تا اواسط تابستان ولی 15 آبان همانجایی هست که بود !! یادم هست 16 آبان که برای تشییع رفته بودیم تا ظهر هوا خوب بود و بعد از ظهر بیکباره افت دما در حد زمستان بود و عصر که مراسم شام غریبان داشتیم مهمان هایی...
-
جایی که هستم !!
جمعه 14 آبان 1400 22:09
امروز عصر رفته بودم پیش دوستم تا کمی کمکش کنم ... اوقات جمعه بیحال را باید با چیزی پر کرد و چه تفریحی بالاتر از کار !! من زا اول اینگونه به کار نگاه کرده ام و همیشه در فعالیت هایم برایم لذتی بود !! جوانی نشسته بود و داشت زمین و زمان را بهم می دوخت !! از بورس که رفت و به قول خودش برگشت خیری ندیده بود !! آنگونه که او...
-
یک روز شلوغ !!
جمعه 14 آبان 1400 09:50
دیروز روز تقریبا شلوغی داشتم و در یک محدوده ای با مترو و اتوبوس در حال تردد بودم ... ابتدا باید می رفتم میدان ساعت و پاساژ تربیت که روبروی مصلی تبریز بود ... توی پیاده رو پر بود از قیافه های ناساز که بصورت وصله های ناجور دیده می شدند !! *** در شهر ما این قبیل وصله های ناجور جمعیتی (!) عبارتند از تعدادی از کارمندان...
-
روزگارمان خوب است ....
پنجشنبه 13 آبان 1400 09:14
این روزها همه شاکی هستند و شاید بهتر است بنویسم این روزها خیلی ها از همه چیز شاکی هستند (!) و ازاینکه مثل خیلی ها نیستیم (!) خدار ا شاکریم !!! در روزگار توهم زندگی کردن و شاکی بودن زیاد به چشم نمی آید ؛ چون شامل اکثریت هست !! در این روزگار و هر روزگاری جزو خواص بودن شرط است ... شاکر بودن بمعنی اوضاع خوش اقتصادی و در...
-
آبان بی یادداشت !!
شنبه 8 آبان 1400 07:53
آبان دوست ندارد چیزی در آن ثبت شود ... چون هیچ همکاری مثبتی نمی کند !! حرفهایم بصورت نت برداشته شده اند ولی فرصت نوشتن نیافته اند !! هر از گاهی عکسی می گیرم که برای بیان منظورم از آن استفاده بکنم ولی آنها هم توی موبایلم ماندند و حالا که داشتم عکس های موبایل را توی کامپیوتر خالی می کردم !! یک جورایی دلشکسته رفتند توی...
-
نگاه تربیتی یا فلسفی !؟
پنجشنبه 29 مهر 1400 17:45
دیشب نوراخانیم در خانه داشت خیلی شلوغی می کرد و من و مادرش گیج خواب بودیم !! من از صبح ساعت 6 رفته بودم چاپخانه دوستم و بعد هم رفته بودم والیبال و حوالی 7 عصر باتفاق بانو و نوراخانیم رفته بودیم خرید و خلاصه چراغ قرمز باطری ام روشن شده بود و ... بعد از شام من دراز کشیده بودم و گهگاهی هم می رفتم توی چرت و برمی گشتم و...
-
بنده عشقم!!
چهارشنبه 28 مهر 1400 08:14
-
ددر پائیزی !
شنبه 24 مهر 1400 09:11
مطالب زیادی برای درج شدن در وبلاگ وجود دارد ولی این روزها هوا بقدری قاراشمیش شده است که آدم می ترسد حرفی بزند و قلبی برنجد !!؟؟ کلمات بیش از اندازه تیز شده اند و تا از زبانی به گوشی برسند صد جای دیگر را زخمی و لت و پار می کنند !! دیروز یک سر رفتیم طرف های ارسباران و کلیبر تا ببینیم پائیز امسال چگونه دارد خودش را نشان...
-
دغدغه ها ...
پنجشنبه 15 مهر 1400 08:50
چند روز پیش رفته بودم بانک ... اصولا بانک ها یکی از جاهای هستند من اعتقاد دارم باید در خدمت به ارباب رجوع و نحوه ی برخورد (!) سنگ تمام بگذارند !! و هیچگونه بدرفتاری و یا بی احترامی به ارباب رجوع در بانک ها را تحمل نمی کنم و برای همین بندرت پیش می آید که من بروم بانک و دعوا نکنم (!) و یادر حالیکه زیر لب غرغر نمی کنم...
-
و برگی دیگر ورق خورد ...
چهارشنبه 14 مهر 1400 08:55
امروز به روایت طوطیان شکرشکن شیرین گفتار و راویان اخبار ، ورق 51 را برگردانده و وارد محدوده 52 سالگی زندگی شدم ... تا حدود زیادی از زندگی ام راضی هستم و برای همین احساس خوشبختی دارم !! دیروز آخرین اتفاق خوبی که برایم رقم خورد ، دیدن یهوئی یک همکار و دوست قدیمی بود ... داشتم می رفتم چاپخانه دوستم که توقفی کردتا برای...
-
چه هنری را آرزو دارید ؟
شنبه 10 مهر 1400 22:57
دیروز من خیلی خسته بودم ... من معنی این آیه که شب را برای شما برای استراحت قرار داده ایم را خوب درک کرده ام !! چون وقتی کار داشته باشم ، چنان خودم را خسته می کنم که انگار چه خبر است !! زمان جنگ هم که می گفتند کربلا کربلا ما داریم می آئیم !! روی امثال من حساب باز کرده بودند والا با خیلی از این سر سفره ی رنگین نشسته های...
-
مشغولیت بعضی ها !!
جمعه 9 مهر 1400 10:11
بعضی ها خودشان را سرگرم می کنند !! بعضی ها همیشه سرشان گرم هست !!بعضی ها هم بعضی ها را اجیر می کنند تا دیگران را مشغول نگه می دارند !! بهرحال تا اجاق زندگی گرم است (!) دیگ مشغله می جوشد ... این روزها روزی برای مولوی کنار گذاشته شده است و مثلا در این روز مولوی را گرامیداشت می کنند !! مقدار زیادی ریخت و پاش سازمانی و...
-
دیدار با آتش نشان ها !!
چهارشنبه 7 مهر 1400 23:22
امروز باتفاق نوراخانیم رفته بودیم شاهگلی گردی ... هوا خنک بود متمایل به سردی !! از قرار معلوم در ارتفاعات اردبیل برف آمده است ... زمین هم کمی بیش از اندازه خلوت بود !! چند دختر نوجوان در گوشه ای چنان قشقرقی بپا کرده بودند که انگار یک مدرسه دختر باهم جیغ می کشیدند !! مثلا داشتند باتفاق هم فیلم می گرفتند برای استوری...
-
مهر و مهربانی !!
یکشنبه 4 مهر 1400 15:36
مهرماه امروز مصادف بود با خلق یک حادثه معمولی و یک اتفاق بسیار نادر (!) ، علی لندی ، نوجوانی با دل بزرگ وارد خانه ای می شود که دچار حریق شده است و ناگهان تصمیم کبری را می گیرد و دست به کاری بزرگ می زند (!) او جان خود را به خطر می اندازد تا جانهایی را نجات بدهد (!) و اینگونه می شود تا یک فداکار دیگر تقویم تاریخ را ورق...
-
ماه مدرسه !!
یکشنبه 4 مهر 1400 14:48
قبلاها هم در مورداول مهرماه نوشته ام و متاس5فانه اول مهر مرا بیشرت یاد محیط مدرسه می اندازد تا درس خواندن و معلم ها و ... معلم هایی که برایم عزیز بودند و تعدادشان متاسفانه به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسند (!) همیشه برایم حاضر هستند و نیازی به اول مهر ندارند ... زمان ما از این لوس بازی های مد شده در این روزگار خبری...
-
ماه زیبا ....
سهشنبه 30 شهریور 1400 08:32
دیروز حوالی عصر بود که باتفاق نوراخانیم رفتیم پارک گردی ... رفتن به پارک چراغ چند گزینه را توی ذهنش روشن می کند برای همین موردی هست که هیچگاه به دعوتش نه نمی گوید !! این روزها زیاد روی بازی کردن با وسایل بازی حساسیت ندارد و چندین نوبت است که از کنار وسایل بازی رد می شویم و حرفی نمی زند !! ما باتفاق هم می رویم و قدم می...
-
سیستم های مودب !!
سهشنبه 30 شهریور 1400 00:51
کاری ندارم که ادارات با این سیستم های کاری شان چقدر مزاحم روزانه ما هستند !؟ و آیا این همه لعنتی که ما از بابت اس ام اس های مزاحم برای اموات آنها می فرستیم (!) به دست امواتشان می رسد یا نه !؟ ولی همین که یک جایی از سیستم برنامه ای گنجانده اند تا روز تولد رسمی آدم ها تبریک بگوید خیلی جالب است !! کاش یک نرم افزاری هم...
-
ددر ممنوعه !!
یکشنبه 21 شهریور 1400 09:01
دیروز توی خواب رفته بودم یک منطقه ی مرزی !! البته نمی دانم کجا بود ولی می گفتند که پشت روستا مرز هست !!؟ کسانی هم که می گفتند غالبا چهره های آشنایی برایم بودند و آنجا چکار می کردند را نمی دانم !! خلاصه اینکه هوس رفتن و تماشای روستا از آن زاویه کارش را کرد ؛ تقصیری هم نداشتم روستای نسبتا بزرگی بود و شباهت کمی هم به...
-
عشقِ کرونایی !!
یکشنبه 21 شهریور 1400 00:22
یکی دو هفته پیش بود که نوشتم عموجان ، آخرین بازمانده از نسل قبلی دار فانی را وداع گفت و رفت ... دیروز رفته بودم برای تشییع و تدفین یکی از بچه های فلجش که دو هفته بعداز پدرش فوت شد !! خلاصه اینکه بعد از فوت پدر ، دختر بزرگش که هزاران سال است در تهران ساکن هست (!) بیکباره دچار هیجان عاطفی می شود و به سرش می زند که بیاید...
-
صدای پای پائیز ...
چهارشنبه 17 شهریور 1400 17:14
مشغول شدن به حواشی زندگی ، نه تنها ، مردم را درک زیبائی های زندگی محروم می کند ، بلکه خیلی ها ، برخی زحمت های کشیده شده در سطح شهر را ندیده رد می کنند ... همه ساله تغییر در کاشت گل ها نوید تغییر وضعیت در فصول را می دهند ؛ مثلا من امروز با دوستی قرار گذاشته بودم برای چند دقیقه باهم بودن و تجدید دیدار !! قدم زنان رفتیم...
-
شیر یا خر (!) مسئله این است !؟!؟
چهارشنبه 17 شهریور 1400 01:11
این روزها که داستان افغانستان تنها چالش فکری برخی از نشخوارکنندگان دنیای مجازی شده است !! و برخی که خانواده را رها کرده و خارج نشین شده اند تبلیغ شنیدن صدای هموطن و هم زبان و ... سر داده اند !؟ و خاصه که از هر طرف نام محل " پنج شیر !! " شنیده می شود !! موضوعی در کله ام می چرخد و امشب می خواهم از این خلوت شب...
-
اندر حکایات !!
چهارشنبه 17 شهریور 1400 00:10
ما روزمره تعداد زیادی مثل و حکایت و ... نقل می کنیم و آدمها چند دسته هستند !! برخی دوست دارند امثال و حکایات چند پهلو را در حافظه داشته و در کلام بکار ببرند تا منظور نهفته شان متفاوت و سیاسی تر دیده شود !! برخی هم هستند که از مثل های غالبا رک و متاسفانه اغلب بی ادبانه استفاده بکنند تا لُبّ مطلب دست طرف بیاید !! مادری...
-
گاهی ...
چهارشنبه 17 شهریور 1400 00:00
امروز رفته بودم بازار و سری زدم به کارگاه یکی از دوستان ، البته این کارگاه سرراهم هست و زود زود به آنجا سر می زنم و جالب این است که از این سرزدن ها یک چائی نصیب من می شود و مقدار زیادی از کارشان را راه می اندازم ... من علاقه زیادی به کار بدنی دارم !! پول هم تویش نباشم ، مجانی هم فعالیت می کنم !! دوست بزرگواری که فک و...
-
شهریور منحوس !!
دوشنبه 15 شهریور 1400 18:03
چند روز پیش بود که رفتیم برای بالانس چرخ های ماشین که بنا به اظهار بانو موقع سرعت بالا فرمان را از جا در می آورد !! و گفتیم تایرها را هم جابجا بکنند شاید کمی افزایش عمر بدست بیاید که دیدیم اوضاع تایرهای جلو اصلا خوب نیست و مجبور شدیم تایر تعویض بکنیم ؛ علی برکت الله !! یعنی من تا قیمت دلار تا 3500 نیاید در هر مواجهه...
-
و امممما خواب عجیب !!
جمعه 12 شهریور 1400 10:13
دیشب من خیلی خوابم می آمد و نوراخانیم سر ناسازگاری داشت!! و در طبقه پائین مهمانی بود و انگار هر کسی برای خودش بلند بلند حرف می زد تا صدا به دیگری برسد !! تقصیری هم نداشتند ، پنجره ها باز بودند و صدا هم از بیرون می آمد و هم از پاسیو !! تا نورا خانیم بخوابد من نیم چرتی خوابیدم !!ولی یک هول و ولایی داشتم از ناحیه...
-
نورائیات !!
پنجشنبه 11 شهریور 1400 18:11
یکی از دلخوشی های ما در این روزگار ، حرف زدن ها و شیرین کاری های نوراخانیم می باشد !! و در میان حرف زدن هایش یافتن کلماتی که بکار می برد هم یک تخصص خاص می طلبد ؛ چون کارتون فرنگی می بیند و کلماتش مخلوطی از انگلیسی و ترکی و خیلی کم فارسی (!) و گاه از هیچکدام می باشد !!؟؟ مثلا به زرافه یک چیزی شبیه این می گوید "...
-
کلوخ انداز را پاداش سنگ است !!
پنجشنبه 11 شهریور 1400 07:58
این روزها جای یک همچین وسیله ای را خالی می بینم !! یعنی هر شب فکر می کنم اگر یکی از اینها در خانه داشتم ؛ که بزودی یکی تهیه خواهم کرد !! بجای حرص خوردن کمی وارد عمل می شدم و دیگران را حرص می دادم !!! شبها در اطراف خانه ی ما اتفاقاتی می افتد که نیاز به این وسیله را توجیه میکند !! مثلا حوالی ساعت 2 شب (!) موتورهای خیلی...