یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

رابطه بین نسلی !!

 

دیعصر من والیبال داشتم و بازی تقریبا خیلی سختی داشتیم از همان گیم اول کارمان به 30 - 32 کشیده بود و ماراتن وار ادامه می دادیم ...از طرفی هم بخاری های تابشی بالای سرمان روشن بود و حرارت آنها مرا خیلی اذیت می کرد و هواکش ها هم باز نبود و باعث می شد در تقسیم اکسیژن بین خودمان و بخار ی های سقفی به مشکل بخوریم !!

  

 

مشکل اساسی ملت ما این است که برای بدست آوردن خیلی چیزها که نشانه رفاه و موثر در داشتن یک زندگی خوب است ، خوب یا بد ، تلاش کرده و بدست می آوریم (!) ولی نحوه استفاده و بکارگیری آنها را نمی دانیم و در عین داشتن (!) روزگارمان تقریبا بد می گذرد !!

 

بعد از بازی قرار بود نوراخانیم و بانو بیایند دنبالم و برویم خانه مادرم ... درخانه مادرم نشسته بودیم و شام هم برقرار بود که برادربزرگم زنگ زد و خبر داد که نوه بزرگ که پسرش باشد (!) قرار است امشب به مادربزرگ هایش شام بدهد (!!!) و ما هم که بودیم ... منتظر زنگ آنها ماندیم تا تماس بگیرند و برویم بیرون دورهم باشیم !! مادرم تمام شامی که درست کرده بود را بهمراه سالادش توی آسانسور گذاشت و فرستاد برای همسایه طبقه چهارم !! رابطه مادرم با همسایه هایش خیلی خوب است و برای همین نه در محدوده چند ده متری یک آپارتمان بلکه به وسعت چند محله زندگی می کند !!!

 

باهم قرار ها را گذاشته و نوه دوم خانواده که خواهر همان نوه بزرگ باشد (!) پیشنهاد داد که برویم چنچنه !! مسیرمان دور و با ترافیک سنگین بود ولی بهرحال رفتنی بود و رفتیم ... وقتی وارد شدیم کسی نبود و وقتی نشستیم یهو ملت ریختند و جا برای نشستن نبود !! دورهم خوردیم و گفتیم و خندیدیم و نوراخانیم هم که بین هوادارانش نشسته بود و داشت خوش می گذراند !! کارهایی که یک بچه سه ساله می کند حتی اگر خرابکاری باشد قابل تحمل و اغماض است چون چیزی بنام نادانی همهی کارهایش را پوشش می دهد !! ولی در جامعه گاه آدمهای بالای 70 سال این قبیل کارها را انجام می دهند و انتظار اغماض از همدیگر را دارند !!

 

جریان جالبی بود ، نوه بزرگ چند ماه است که سراغ شغلی رفته است که هم خودش راضی هست و هم خانواده اش و حالا هم دست در جیب کرده و برای عزیزترین کسان در زندگی اش سو رداده بود !! دست به جیب بودن خیلی خوب است (!) برخی ها پول در جیب دارند ولی دل اینکه دستشان به جیبشان برود را ندارند و البته هزار و یک تا دلیل منطقی و خطی برای این کارش ندارند و فاجعه بارترین دلیل منطقی همانا پس انداز برای روز مبادا می باشد !! و وقتی به ته عمر می رسند می بینند که در پشت سر روزهایی که داشتند و می توانستند و نکردند (!) همان روزهای مبادایی بود که از آن می ترسیدند (!) و بار سفر می بندند و خانواده را دارائی هایشان تنها می گذارند !!!

 

چند روز پیش یکی از فامیل دورها از دنیا رفت ... بهرحال پدر همسر دختردایی از نظر مختصاتی کمی زیادی دور است !!؟ ولی ارتباط چون با دایی قطع نیست برای همین افراد نزدیک به او برای ما هم نزدیک می باشد ... سر خاک رفتیم و در تدفین بودیم ... نتیجه فعالیتهای زندگی اش شش دخترو سه پسر بود !! و زندگی مرفهی داشت و با یک نگاه سرانگشتی در یک تقسیم عادلانه باز به هر کدام بالای چند ده میلیارد خواهد رسید !! مابقی را هم خدا می داند و اداره دارائی !! چهار تا از دخترانش با پدر قهر بودند و سر خاک نیامدند و دختر بزرگ و وسطی اش آمده بودند !! دلیلی هم که برای چند سال قهر بودن داشتند خیلی منطقی و خطی و عجیب بود !! آنها ادعا داشتند که پدرشان که طلافروش بزرگ شهر بود بجای اینکه آنها را عروس یک عده کارمند جماعت بکند (!) باید عروس بازاری ها می کرد تا در سطح رفاه بالایی باشند و با دادن آنها به طبقات پائین جامعه ( البته اگر بشود آنها را طبقه پائین نامید !! ) بنوعی آنها را از سرش باز کرده است !!!!! اگر می نویسم منطقی دلیل اش این است که یک فرد با سطح شعور پائین چیزی را برداشت می کند که ترازوی عقلش می تواند بسنجد (!) بااین تلاطمی که در بازار هست بیکباره یکی از پائین بالا می رود و یکی از بالا در قعر می افتد !! خواهر نگاه می کند و می بیند که عروس خانواده چند روز نیست که رسیده و بیکباره شاسی بلندسوار می شود و آنها چند سال است در تدارک تعویض ماشین ؛ آنهم چند مدل بهتر و بالاتر هستند !!! ولی بهرحال کسی که دارد باید در مقاطع مختلفی خودش را سبک بکند و دور و برش را به امید اداره دارائی نگه ندارد وگرنه با آنهمه ماترک ، حرف خانواده در دهان دیگران افتادن حظ بزرگی نیست !!!

 

به فاصله چند روز ، در خانواده ای متوسط و کمی پائین تر (!) نوه ای برای مادربزرگ هایش شام می داد ... و در خانواده ای مرفه و کمی بالاتر (!) دخترانی در مراسم خاکسپاری پدر نبودند و یاد و خاطره اش را تحریم کرده بودند  ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
همطاف سه‌شنبه 9 آذر 1400 ساعت 19:25 http://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
"کارهایی که یک بچه سه ساله می کند حتی اگر خرابکاری باشد قابل تحمل و اغماض است چون چیزی بنام نادانی همه کارهایش را پوشش می دهد !! ولی در جامعه، گاه آدمهای بالای 70 سال این قبیل کارها را انجام می دهند و انتظار اغماض از همدیگر را دارند."
.

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد