موسم محرم است و انواعی از مراسمات ویژه این ماه و طبق معمول انواعی از حرف و حدیث ها ... ولی هر سال این مراسمات هست و این حرف و حدیث ها هست و تمام شدنی نیستند ...
یکی می کفت که در این شرایط خیلی خطرناک است که مردم برای عزاداری ، یکجا جمع می شوند ... گفتم :« ولی همه یک جور فکر نمی کنند ؟ ضمنا پارسال که وضع خطرناک نبود شما باز دلیل دیگری برای عدم برگزاری داشتی ، مشکل شما مردم و جان مردم نیست ... مشکل تان را جابجا نکنید ؛ خودنان را جابجا کنید ... »
من حالا خیلی سال است که مستقیما در انواع مراسمات حضور ندارم ولی از کنار هر کدام راحت رد می شوم و اذیت نمی شوم ... توی بازار در یکی از مساجد ، تکیه مانندی درست کرده بودند و بساط چایی برپا بود ، رفتم و کمی نشستم در بکگراند محفل یک نوحه قدیمی هم باز بود ... چند آشنا و بچه محل هم دیدم !؟ یکی از آنها به من گفت :« حالا حاج آقا فلانی منبر می رود و خیلی خوب حرف می زند ، بنشین !؟ » گفتم :« ولی این چایی بیشتر چسبید ... با آن نوحه قدیمی ! »
حالا ساعت ۱/۱۰ دقیقه بامداد است و از بیرون صدای مراسم خیابانی « شاه حسین گویان » می آید ... ( شاخسی واخسی ) ... برای اینکه مزاحم تردد و ترافیک نشوند (!؟) مراسم را از حوالی ساعت ۱۲ شروع و تا ۱/۳۰ تمام می کنند ... از سه منطقه به خانه ما صدایشان می رسد !؟ گاه توی بالکن می نشینم و همراه با چشم انداز شبانه شهر ، کمی هم گوش می دهم ...
امشب ولی داستان فرق دارد ... ابتدا یک ریتم هپاندند که هم وزن ترانه « ای یار جانی » بود و کمی بعد یکی دیگر با وزن و آهنگ « یار دبستانی من » و باز کمی بعد یک نوحه با پس زمینه یکی از ترانه های اجرای محمد نوری ... با خودم فکر کردم شاید از هوش مصنوعی کمک رفته اند !؟ البته تماشاچی ها هم بی تاثیر نیستند؛ مخصوصا خانم های بی باک که ملاحظه جوانها را نمی کنند و احتمالا از یکی دو سال بعد خودشان میدانداری می کنند !؟ آزادی برای خانمهای امروزی ، کپی از رفتار مردان است ( مثل سیگار کشیدن و لاتی حرف زدن و فحش دادن و بدرانندگی کردن و ... !!!؟ ) سالهای قبل ، مداحی های مناطق ما ، کم کم به طرف آهنگ های ترکیه ای می رفت ولی به لطف جنگ دوازده روزه (!؟) باز حول محور حیدر می چرخد !!
بقول یکی از دوستان دوستدار (!) جنگ را بدموقعی شروع کردند ؟! از غدیر تا محرم ، شیعیان غیرتی تر از هر زمان دیگری هستند و با دیدن علم های سیاه محرم ، فاز همه فرق می کند !؟
با درود
بالاخره مداحی هم نیاز به تغییر الگو دارد یواش یواش یک متن بر وزن مسافر گ و گ و ش
درست می شه
بالاخره ما پا بسن گذشته ها با اینگونه مداحی ها نه حال می کنیم و نه گریه
ولی اگه کوثری بخواند آنوقت است که جلو اشک را نمی توانیم بگیریم
قدیم هم همین بود از روز هفتم دسته های سینه زنی ساعت دوازده شب بیرون می زدند اون هم با اسکورت پاسبانها باتون ( باطوم )مشکی آویزون شده
بازار گل مالی روی لباس هم خیلی مد بود
سلام

منهم زمانی که کوچک بودم یادم می آید که توی کوچه با یک چراغ زنبوری دسته راه می افتاد، از این سر کوچه تا آن سر ... زمستان بود و کوچه ها برفی !! ... هر از گاهی هم داد می زدند آجانها آمدند و همه پا به فرار می گذاشتند و هر دری باز می شد به حیاط آنجا می رفتند ...
سلام بعد مدتها و منی که با خود محرم مشکل دارم و دلم به حال ملت ساده میسوزه سوگ کی شما که در شرایط بدتر هستید ؟؟!
سلام

همه ی ما درد دیگران را داریم !؟ چرا مردم ساده هستند !؟ چرا ما از مردم ساده متمایز هستیم ؟ بخاطر شعور بالا ، یا داشتن امنیت مالی ؟ ساده کلمه مشکوکی هست مثل کلمه مردم و همیشه مورد سواستفاده !؟
هر کس به درد در خود رسیده باشد ، به فکر چاره خود می افتد !؟ ما چاره اندیش درد دیگرانیم !!
چرا شرایط ما بدتر است ؟ شاید خودمان خبر نداریم !؟ ما اقلیت بدبختیم یا اکثریت بدبخت !؟