یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

روزگارمان خوب است ....

 

این روزها همه شاکی هستند و شاید بهتر است بنویسم این روزها خیلی ها از همه چیز شاکی هستند (!) و ازاینکه مثل خیلی ها نیستیم (!) خدار ا شاکریم !!! در روزگار توهم زندگی کردن و شاکی بودن زیاد به چشم نمی آید ؛ چون شامل اکثریت هست !! در این روزگار و هر روزگاری جزو خواص بودن شرط است ...

   

شاکر بودن بمعنی اوضاع خوش اقتصادی و در امنیت مالی قرار داشتن نیست !! شاید متمولین روزگار ما بیشترین دغدغه ها را دارند ودر چاهی که خود کنده اند ، بیچاره ترین مبتلاهاهستند !! کارهر روز من مطالعات اجتماعی مردمم هست !! در کوچه و خیابان ، در اتوبوس ، در پارک ، در بازار و ... از هر قماشی که بخواهید در تور مطالعاتی من می افتند ... چند جمله که حرف می زنند می توان سرو ته زندگیشان را دید !! و راز اوضاع ظاهری شان را می توان از سرچشمه درونی شان دید !!! 

 

دیروز یک استاد دانشگاهی به تورم خورده بود که ظاهری آرام داشت ولی کمی که حرف زد دیدم او هم از درون متلاطم هست و افسوس در سرتاسر زندگی شا سایه افکنده است !! معلوم بود آرامشی که در ظاهر دارد بدلیل قرار گرفتن در محیط دانشگاهی بوده و این دیسیپلین از درون خودش آب نمیخورد !! مثل کارمندهای بانک که مجبورند کت و شلورا بپوشند !! در حالیکه کاپشن احمدی نژاد هم برایشان اضافه هست !! مثلا می خواست مرا تکان بدهد و می گفت که نسل امروز ایران بیچاره شده اند و ... گفتم : " وضعیت شما هم زیاد خوب نشان نمی دهد و فرق نسل امروز با شما که نسل دیروز و پریروز هستیداین است که نسل امروز می تواند خودش را بی خیالی بزند و یا راهی نو برا ی خود پیدا بکند ولی شما در پایان راه قرار دارید و بی خیالی هم بدردتان نمی خورد !! حتی فکر می کنیم کاری از افیون و دوستانش هم برنیاید !! "


و کمی بعد یکی دو نفر هم برای تائید ایشان پیدا شدند که وضعشان بهتر از ایشان نبود !! مردم این روزها دوست دارند بی مطالعه و بی تخصص برای همه نسخه بپیچند !! در حالیکه اگر یکی بتواند برای خودش نسخه بپیچد شاهکار کرده است !! تخصص خاص داشتن در یک رشته را که بیشتر برای گذران زندگی هست را خیلی ها دارند ولی اینکه در تمام جوانب سررشته داشته باشی و برای همه نسخه بپیچی از محالات هست و مردم این روزگار ، سعی در محالات دارند !! مخصوصا مسایل اجتماعی و جامعه شناسی که با این اوضاع قاراشمیش قومیتی و فرهنگی و ... ورود به آن اصلا مناسب هیچ ذائقه ای نیست !!!

 

چند روز پیش هم یک بیمار سرپائی داشتم و خیلی گله مند بود از زندگی و فشاری که رویش هست !! می دانستم که کار و بارش اگر سکه نباشد (!) زیاد هم بد نیست و چرخش می چرخد !! گفتم : " فکر نمی کنی مشکلت را از جای دیگری حل بکنی !! به جای مشغول شدن به حاشیه های خودساخته و گاه دیگران ساخته (!) سعی کن به قلب مشکل بزنی !! و بفکر سبک کردن خودت باشی !! تو هی شعار می دهی که فکر آینده دخترانت را داری (!) در حالیکه این چنین حساسیتی به زندگی مشترک خودت نداری !! کسی که در زندگی خود و رابطه هایش لنگ است چرا باید نسبت به  یک جریان در بیرون خودش حساس باشد !؟!؟ تو گاهی اصطلاحاتی در مورد همسرت بکار می بری که روی ترازو یک رده از فحش عقب تر هستند !! ( تحقیر کردن از فحش بدتر است !! ) و آن وقت نسبت به چیزی حساسیت نشان می دهی که نشان از تعالی شخصیت است !! بهرحال واقعیت زندگی تو با آنچه به زبان می آوری متفاوت است !! و بنظر من تو می ترسی ، از آینده ای که نقش اول بودن تو را کمرنگ خواهد کرد(!؟) بهتر است افکاری که مال خودت نیستند را رها کن تا سبک بشوی و به جای اصلاح و سبک کردن زندگی ات ، خودت را اصلاح کن و سبک شو !! "

 

هر از گاهی می رویم و توی شهر دوری می زنیم ... مثلا دو شب پیش رفته بودیم خیابان شهناز ( شریعتی ) ... خیابان شهناز هنوز آن شخصیت قدیمی اش را دارد ، چیدمان بوتیک ها ، مغازه ها و مغازه دارها ، مشتری ها و حتی ول - پرسه زن هایش هم همان فرهنگ قدیم خود را دارند !! قدم زدیم ، نگاه کردیم و نوراخانیم کلی بدو بدو کرد !! شام را هم در بطن خاطره خوردیم !!!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد