یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

زندگی در جریان ...

 

چند روزی هست که به دعوت دوستی رفته ام در یکی از انتشاراتی های قدیمی و در مجموع معروف (!؟ ) ، در مجموع معروف یعنی اینکه آدم هم در بدی معروف باشد و هم در خوبی (!) و این یعنی رمز موفقیت در کشور ما !! برخی ها هستند که یک طرف چهره اجتماعی شان که طرف ارباب رجوع باشد، خوب هست و طرف دیگر که با بازار کار باشد، بد هست !! در این حالت آدم در نهایت معروفیت ( دو سرِ معروفیت ) قرار دارد و در این شرایط قرار گرفتن کار هر کسی نیست و باید از نظر شخصیتی بتوانی  صفر بودن (!) را با جان و دل لمس بکنی !!

  

 

خلاصه اینکه از وقتی رفته ام هم خوش می گذرد بدلایلی و هم بد می گذرد بدلایلی !! ولی کفه خوش گذشتن سنگین تر است !!؟؟ خاصه که همیشه از دور در جریان تولید و نشر کتاب بودم و حالا با کله رفتم توی متن داستان !! و اممما چرا بد می گذرد بدلیل اینکه یک جای بسیار بی نظم و بی در و پیکر و بقول ما " پینتی !! " یکی دو روز گذشته را در کار تکثیر و مجلد کردن و ... بودم و تجربه خیلی جالبی بود ؛ آنقدر که دوست دارم به همین ناشر نه زیاد خوب (!) یک خدمتی بکنم که از سرش زیاد است ... اینکه با خوبی یکی را زیر بگیری لذتش دو صد چندان هست !!

 

 

دیشب یک خبر ناگوار شنیدم و آن در مورد فوت دختر یکی از بزرگواران بود که اتفاقا از اینجا زیاد رد می شود و همیشه کامنت های با ارزش درج می کند !! از شرایط خاص بیماری دخترش و اینکه چگونه سالیان سال او را پرستاری و تیمار کرده بود ، خبر داشتم و ایشان بنوعی شرایطی شبیه شرایط عموی خدا بیامرزم را داشتند ... نه تنها من که بانو نیز بعد از شنیدن خبر خیلی متاسف و متاثر شده بود ...

 

امروز برایم خبر آمد که یکی از همکاران بازنشسته ، فوت شده است !! البته ده روز پیش هم خبر یکی دیگر را شنیده بودم ولی برای این مورد کمی بیشتر متاسف شدم ... خدایش بیامرزد ، مرد خوبی بود !!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد