-
برفی ...
یکشنبه 24 آذر 1392 23:48
-
کلام امیر ...
یکشنبه 24 آذر 1392 13:43
-
ت نوشت ...
شنبه 23 آذر 1392 12:59
این بخش ( مهمان نوشت ) اخیرا به وبلاگ افزودانده شده است !! البته در درج این نوشتار بنده جز اینکه خواسته ی دوستی را اطاعت کرده باشم قصد و غرضی نداشتم ...
-
امید سپید ...
شنبه 23 آذر 1392 10:41
روزهای که می گذرند مهمان برف هستیم ، شاید هم میزبان برف !! دیروز هم روز و شب برفی خوبی داشتیم ، روزهایی که در خانه می مانم آنقدر سرم به روزمرگی های اجتماعی گرم می شود که فکر می کنم آدم هایی که در خانه می مانند کاری جز سر خاک رفتن و مجلس ختم رفتن ندارند ، شاید هم شانس این روزهای من اینگونه بوده است ... با شروع فصل سرما...
-
...
جمعه 22 آذر 1392 13:53
-
روز برفی ...
پنجشنبه 21 آذر 1392 20:05
امروز باز برف داشتیم ، از شب قبل آسمان هی زور می زد برای باریدن ولی نمی توانست ، صبح که من راهی کارخانه بودم سطح کوچه و خیابان را یک ورق برف پوشانده بود و باد سردی در جریان بود که بیرحمانه می سوزاند ... مثلا امروز برای ما روز تعطیل توافقی بود و برای جبران کسری تناژ تولید سر کار می رفتیم ، می گویند یک دوره ای که سربازی...
-
توهم
چهارشنبه 20 آذر 1392 21:19
-
حکمت تائو ...
چهارشنبه 20 آذر 1392 20:03
-
تا فردا ...
سهشنبه 19 آذر 1392 21:42
-
یک روز سر خاک ...
سهشنبه 19 آذر 1392 19:20
دیشب یک اس ام اس دادم به جناب مدیر که من امروز بروم دنبال خرده کاری های توی نوبت مانده !! هنوز گوشی توی دستم بود که دوستم زنگ زد و از قرار معلوم مادرزنش فوت کرده بود و جریانات مربوط به امروز را گفت ، منهم ک اس ام اس کرده و به چند نفر از دوستان نزدیک ارسال کردم ... از وقتی جومونگ می بینم ، روی زمین می خوابم !! نصفه شبی...
-
...
دوشنبه 18 آذر 1392 20:57
-
شرح در تصویر ...
یکشنبه 17 آذر 1392 21:41
-
کوتاه نوشت
یکشنبه 17 آذر 1392 20:56
امروز بیشتر حرف زدنی دارم تا نوشتنی ... کو گوش شنوا !؟ === از دیروز یک پای بحث نشست های مختلف کارگاهی حول و حوش بازی های ایران در جام جهانی بود ، در این چند سال اخیر خودباوری مردم رشد خیلی خوبی داشته است بطوریکه اکثریت به این نتیجه رسیده اند که ایران در هر گروهی که قرار می گرفت برایش گروه مرگ بود !!!! === دم در خانه...
-
نقاشی ...
شنبه 16 آذر 1392 19:58
یک جایی هست (100+) که یکسری نقاشی با مداد و خودکار و ... می گذارند و واقعا تماشایشان لذت بخش ، اینهم انتخاب امروز من از آنجا برای اینجا !! از کتاب صورت !!
-
تعطیل نوشت ...
جمعه 15 آذر 1392 12:59
دیشب بیشتر دوست داشتم بخوابم ولی تا آمدم چند تا لایک به دلخوشی های دوستانم بزنم ، سر و کله ی جومونگ پیدا شد !! خلاصه اینکه باتفاق مادر نشستیم و امپراطوری گوگوریو را پایه گذاری کردیم !! بعد از جومونگ ، یک سرچی هم در اینترنت کردم ببینم ریشه ی گوگوریو در کلمه گوگوری مگوری است یا اینکه گوگوری مگوری از آنجا به زبان محاوره...
-
برف اول ...
پنجشنبه 14 آذر 1392 10:27
پشت سرش ، حرف و حدیث زیاد بود ... روسفید شد آسمان !
-
...
پنجشنبه 14 آذر 1392 00:04
-
راز
چهارشنبه 13 آذر 1392 12:17
-
شبگردی ها ...
چهارشنبه 13 آذر 1392 00:06
دو روز است که یکی از گربه ها راه می افتد و دنبال من می آید ساختمان اداری ... امروز هم آمد و اتاقم را پیدا کرده و بدون تعارف وارد شد و همه جا را بررسی کرد ، از زیر میز تا بالای میز و حتی داخل زونکن های روی میز را هم از نظر نیانداخت ... من با یکی مشغول صحبت بودم و مدیرمان هم وارد شد و با دیدن گربه که آن طرف سرش را کرده...
-
آهای ...
سهشنبه 12 آذر 1392 10:10
-
پاره نوشت ...
دوشنبه 11 آذر 1392 13:12
دیشب خانه رفتنی پزشکی که دو روز قبل زنگ زده و پیام گذاشته بودم تماس گرفت که وقت دارم و خواستم می توانم عصر بروم پیش اش !! گفتم : " پریروز که زنگ زدم مشکلم دندان بود و می شد دهانم را تا بناگوش باز بکنم تا دو دستی تشریف ببرید داخل ولی حالا بعلت آبسه باندازه ی یک قاشق حامل سوپ دهانم باز می شود ، اگر می توانید کاری...
-
...
دوشنبه 11 آذر 1392 06:03
-
نو آوری ...
یکشنبه 10 آذر 1392 13:39
یادش بخیر یکی از کلاس های مربوط به کایزن ، استاد باریکالا (!) آنقدر از " اونو " تعریف کرده بود که پنجشنبه ها صلوات اضافی که می آوردیم می فرستادیم به روح " اونو " ... اندر حکایات کایزن آمده است که در کشور چشم بادامی ها در یک کارخانه مرسوم بود که هر هفته باید گزارشی از یک تغییر در روند کار یا بهبود و...
-
آب3 !!
یکشنبه 10 آذر 1392 09:58
شانسم کشیده است و از بعد از شام جمعه یکی از دندان هایم که 65 بار توسط افراد مختلف عصب کشی شده است (!!) آبسه کرده و شدیدا درد می کند !! از دیروز یک جمع خیر راه افتاده اند و بسته های پیشنهادی مختلفی در مورد دندان و مراجعه به دندانپزشک به من می دهند ... یکی از دوستان هم با قیافه ی خیلی جدی بعد از یک ربع منبر گذاشتن به من...
-
توهم
یکشنبه 10 آذر 1392 09:32
-
مهمان نوشت ...
شنبه 9 آذر 1392 13:25
دیروز به فکرم زد یک فقره دادونامه بنویسم و از دادو بخواهم آن را بعنوان پست مهمان در یادداشت های دادو انتشار دهد. شاید پیشنهاد بدی نباشد که هر کدام از خوانندگان یادداشت های دادو هم چنین کاری با رعایت ادبیات بخصوص دادو انجام دهند. البته شاید برای همه شان شرایطی پیش نیاید که با دادو هم قدم شوند، مرز مرکز کره زمین دادو را...
-
تا انتهای جمعه ...
شنبه 9 آذر 1392 11:51
شاید قبلا نوشته بودم که مادر گرامی رفته بود قم برای یک مجلس ختم ، و قرار بود پنجشنبه برگردند ، پنجشنبه شب تماس گرفتم و فرمودند : " حالا که اینهمه راه آمده ایم ، دو رورز هم برویم تهران بمانیم و بعدا می آئیم !! " روز جمعه را با یک نیمروی مختصر شروع کردم ، بعد رفتم نشستم پشت کامپیوتر و البته به قصد انتظار !!...
-
where ? what ? who ? when ? w
جمعه 8 آذر 1392 19:41
منقل کبابی !! عکس بالایی از ناهارم بود که خود داستان دارد در حد شاهنامه ... === من برای شام دعوت هستم ... فعلا بروم ببینم دست آوردم چه خواهد شد !؟!! اینهم عکسی از میز شام ، تعریف ها بماند برای بعد ...
-
خاطرات عمر رفته ...
جمعه 8 آذر 1392 12:58
تمام بعدازظهر دیروز تا نصفه های شب باران می آمد ، از قرار شنیده های صبح ، بعضی جاها بارش همراه با تگرگ و برف هم بوده !! حوالی عصر برای کاری از خانه رفتم بیرون ، باران هنوز نم نم می بارید ، جایی که می رفتم بسته بود ؛ شاید هم از شانس من بود ، چون در آخرین ملاقاتمان گفته بود : " یک مزیت اینجا این است که همیشه باز...
-
هشتاد سر
پنجشنبه 7 آذر 1392 12:32
یکی از قله های زیبای آذربایجان شرقی که برای خیلی از کوهنوردان نامی آشنا و در عین حال منطقه ای ناآشناست ، قله ی هشتاد سر یا به گویش محلی هشته سر است !! البته منطقه ی هشتاد سر در روزگاران قدیم شامل محدوده ی وسیعی بوده که شهرستان های کلیبر ، مرند و ورزقان را دربر می گرفته است ، بطوریکه در تعاریف قدیمی کلیبر ، آن را شهری...