-
ضدحال ...
دوشنبه 8 مهر 1392 17:08
در این چند روزی که گذشت ، آنقدر که رگ به رگ شدن مویرگ های مغزم بخاطر جر و بحث های بیهوده مرا از پا انداخته (!) کشیدگی عضله ی پایم اذیت نکرده است !! امروز سرم خیلی شلوغ بود ولی باز فرصتی شد تا برای یکی منبر بگذارم و از چپ و راست بیچاره را بکوبم که چرا فلان و چرا بهمان و ... وقتی طرف مجاب شد که حق با من است همه ی آن حرف...
-
...
دوشنبه 8 مهر 1392 10:39
-
می لنگیم ...
یکشنبه 7 مهر 1392 08:55
دیروز بعد از دوهفته استراحت ورزشی بدلیل آسیب ماهیچه ی پا ، دوباره بهمراه همکاران راهی سالن شدم که علاوه بر کشیدگی مجدد از همان ناحیه ، یک ضربه جانانه هم دریافت کردم و دوباره لنگان لنگان به خانه برگشتم ، این بار وضعیت کمی خرابتر از دفعه قبل است و برای رسیدن به سرویس کارخانه نیم ساعت زودتر از خانه بیرون آمده بودم ......
-
توهم
شنبه 6 مهر 1392 14:43
-
فراز و نشیب ...
شنبه 6 مهر 1392 10:12
یک روزگاری بود که مرا در خانه نمی شد پیدا کرد ، علی الخصوص روزهای جمعه !! و کم کم داشتم به ضرب المثل تبدیل می شدم تا اینکه از خوش روزگار خانه نشین شدم ، همانطور که برای بزرگی اسباب و اثاث لازم است و بقول شاعر " تکیه بر جای بزرگان نتوان زد بگزاف " برای کوچک شدن هم رهایی از اسباب و اثاث شرط اول است ، برای...
-
چراغ راه ...
جمعه 5 مهر 1392 18:40
-
یادداشت یک معتاد اینترنتی ...
جمعه 5 مهر 1392 11:03
دیروز که خانه رسیدم اینترنت نداشتم و نمی دانستم از من است یا از مرکز !! برای همین کمی کلنجار رفتم ، ولی فایده ای نداشت ... بعد با یکی تماس گرفتم و معلوم شد که قطع نت کلی هست !! درد جمعی را بهتر می شود تحمل کرد !! مایوس و دست خالی رفتم کمی تلویزیون ضرغامی را تماشا کردم ، خدا را شکر هیچی نداشت الا پیام های فرهنگی از مد...
-
...
پنجشنبه 4 مهر 1392 13:44
-
صفر تا صد ...
چهارشنبه 3 مهر 1392 16:30
بچه های قدیم که نسبت به ما جدید بودند یک بازی هایی داشتند و از روی کارت و مشخصات هواپیما و ماشین و ... و مقایسه برتری ها با هم بازی می کردند و نمی دانم بار آموزشی اش چقدر بود فقط می دانم خیلی از اسامی ( مثلا پورشه و فراری و ... ) آن زمان وارد سبد فکری و خانواری بچه ی مردم شد و بتدریج وقتی وارد زندگی برخی همسایه های...
-
برگــــــــ ریزان ...
سهشنبه 2 مهر 1392 13:19
-
زنگ مهر ...
دوشنبه 1 مهر 1392 09:14
امروز روز اول مهر است ... روزی که برای ما می تواند نشانه ی خیلی چیزها باشد ، سفر به خاطرات کودکی و بیادآوردن نام معلم کلاس اول و هم شاگردی هایی که شاید بندرت کسی از آنها در زندگی امروزه ما حضور دارد ... شکر خدا که من نه تنها کلاس اول که کلا دوره ی ابتدایی را یادم نمی آید و اگر هم بیاید هیچکدام از خاطرات سر جای خودش...
-
توهم
یکشنبه 31 شهریور 1392 13:31
-
تعریف و تصویر ددری که گذشت ...
شنبه 30 شهریور 1392 12:48
یک مطلبی بود که خدا رحمتش کند دبیر ادبیات ما می گفت ، و آن اینکه اگر کسی شعر بشنو از نی را بتواند بخواند و بفهمد نیازی ندارد برود مثنوی معنوی به آن درن دشتی را بخواند !! ولی اگر نتوانست منظور شاعر را بگیرد باید شروع کند از اول مثنوی را بخواند !! باقی دیوان توضیحی برای آن شعر بشنو از نی می باشد ... دیشب چند سطر نوشتم...
-
قلعه ضحاک
شنبه 30 شهریور 1392 00:15
امروز باتفاق دوستان رفتیم هشترود ، منطقه ی قلعه ضحاک !! بعد از لغو شدن دو برنامه ی آبشار لاتون در آستارا و باغ آفتاب گردان ها در شهرستان خوی ، راهی هشترود شدیم تا در پای قلعه ضحاک هم نحوست کنسل شدن های پی در پی برنامه ها شکسته شود و هم اینکه روز جمعه را ددری در کرده باشیم !! تعریف برنامه بماند برای بعد ... شب هم...
-
...
جمعه 29 شهریور 1392 02:02
-
آب در کوزه ...
پنجشنبه 28 شهریور 1392 14:38
امروز قرار است با دوستان برویم ددر ، هم شب مانی باشد ، هم باغ باشد و هم دورهمی !! چند وقت پیش یک سر برای عکاسی از آفتابگردان ها رفته بودیم و قرار شده بود یک شب برویم در باغ بمانیم . قبلا هم نوشته بودم که فک مبارک بنده از زمان ناف بری (!) مشکل داشت ، شیر مادرهم که نخورده بودم و سهمم را برادرم خورده بود برای همین از...
-
توهم
پنجشنبه 28 شهریور 1392 10:22
-
فال و حال ...
پنجشنبه 28 شهریور 1392 00:16
نزدیک یک متر نوشته بودم که پرید ... ای خاک عالم سر این نعمت عظمای اینترنت که معلوم نیست کنترلش دست کیست !! عنوان نوشته فال و حال بود که تبدیل به ضدحال شد !! بعد از مصدومیت فوتبالی برای چهارشنبه که دیروز باشد مرخصی خواستم که ندادند و گفتند وجود شریفم برای حضور در کارخانه در مراسم بازدید بازرسان بیمه آینده ساز ضروری است...
-
روز شعر و ادب فارسی
چهارشنبه 27 شهریور 1392 00:30
شب همه بیتو کار من، شکوه به ماه کردن است روز ستاره تا سحـــــــــــر، تیــــــره بهآه کردن است متن خبــــــــــر که یک قلم، بیتو سیاه شد جهان حاشیه رفتنــــــم دگر، نامــــــــه سیاه کردن است چون تو نه در مقابلـــی، عکس تو پیش رو نهــــم این هم از آب و آینـــــــــه خواهش ماه کردن است نو گـــــل نازنیــــــــن من،...
-
روحیه و افسردگی ...
سهشنبه 26 شهریور 1392 20:35
امروز اول صبحی تماس گرفته بودند از ساختمان اداره که یک گربه وارد یکی از اتاق ها شده است و از قرار معلوم زیادی میو میو می کرده است و مدیر ما گفته شما : " هیچ کاری در این زمینه از دست شما برنمی آید و بهتر است به فلانی زنگ بزنید تا بیاید !! " البته اینهم در نوع خود اعتباری است !! بلافاصله به ساختمان اداری...
-
جشن میلاد مبارک ...
سهشنبه 26 شهریور 1392 00:10
-
قات سرا ...
دوشنبه 25 شهریور 1392 12:22
دیروز داشتم قدم می زدم و در عین حال فکر هم می کردم ... من گاهی قدم می زنم که فکر نکنم و گاه قدم می زنم که کمی فکر بکنم !! وقتی فکر سراغ من می آید من می روم قدم زنی تا دست از سرم بردارد ولی گاهی اوقات همچنانکه قدم می زنم برخی افکار را می آورم توی سرم می گردانم ... با توجه به اینکه غالبا در معرض هجوم افکار مختلف و...
-
توهم 3
دوشنبه 25 شهریور 1392 11:23
-
مژده ...
یکشنبه 24 شهریور 1392 09:33
-
دعای سریع الاجابت ...
شنبه 23 شهریور 1392 23:00
امروز بعد از ظهر با همکارهای جوان رفته بودم فوتبال ... هم پدر من درآمد از بس دویدم و هم حساب کار دستشان آمد که چرا می گویند " دود از کنده بلند می شود !! " امروز عصر تماس گرفتند که اینترنت ADSL اشکالش رفع شده است و عصر رفتم مودم و ... را گرفتم و آمدم خانه !!
-
روز پر مشغله ...
شنبه 23 شهریور 1392 10:17
پنجشنبه عصر وقتی دیدم اینترنت ندارم ، کمی خوابیدم و بعد رفتم بیرون تا بد و بیراه هایم را در هوای آزاد زمزمه بکنم تا شاید زودتر به گوش کر فلک برسد !! برای همین شب تا حوالی 3 بیدار بودم و داشتم داستان می نوشتم ... در همین دوسطر که عرض حال نوشتم معلوم می شود نبود اینترنت زیاد هم بد نیست و آدم به کارهای ضروری تری می تواند...
-
اطلاعیه !!
شنبه 23 شهریور 1392 09:18
از قرار معلوم باید هر ماه چند روزی را بدون اینترنت باشم ... بیستم ماه که می شود اخطار قطع می آید که زودتر از موعد اینترنت را تمام کرده ام !! شرکت مخابرات با شرکت هماراسیستم در یک کاسه ترید می کند برای همین برنامه را طوری چیده است که دست هماراسیستم برای دادن اشتراک اینترنت باز باشد ، در همین راستا زمان مراجعه به...
-
توهم 2
چهارشنبه 20 شهریور 1392 00:31
-
تب نوشت !!
سهشنبه 19 شهریور 1392 15:53
قدیم ترها وقتی در کارخانه می گفتند کسانی برای بازدید می آیند ، آدم یه جور دو جور می شد که بعله !!! البته فرق نمی کرد که این بازدید کننده بچه محصل باشد یا وزیر !!! کمی بعدها وقتی کسانی را برای بازدید می آوردند به مسئول روابط عمومی که پیشاپیش جمع حرکت می کرد می گفتم : " مگر موزه تعطیل بود که اینها را برای دیدن ما...
-
هاپچی ...
دوشنبه 18 شهریور 1392 22:49
دیروز مادرجان باتفاق خانواده برادر رفتند مشهد ... یک دوجین هم سفارش کردند در مورد گلدان ها و آب و برق و همسایه ها (!) اولین کاری که بعد از رفتن آنها کردم این بود که سرما خوردم اساسی !! صبح در کارخانه اصلا اوضاعم براه نبود ، با این حال هیچ دسته گلی به آب ندادم !! عصر باتفاق همکاران به مراسم ختم مادر یکی از همکارانم...