یادداشت یک معتاد اینترنتی ...

دیروز که خانه رسیدم اینترنت نداشتم و نمی دانستم از من است یا از مرکز !! برای همین کمی کلنجار رفتم  ، ولی فایده ای نداشت ... بعد با یکی تماس گرفتم و معلوم شد که قطع نت کلی هست !! درد جمعی را بهتر می شود تحمل کرد !! مایوس و دست خالی رفتم کمی تلویزیون ضرغامی را تماشا کردم ، خدا را شکر هیچی نداشت الا پیام های فرهنگی از مد افتاده و ... 

مهمان رسید و کمی هم با آنها مشغول بودم و حوالی ساعت 10 آمدم اتاقم و خوابیدم !! بااحتساب چند توقف بین راهی ، حوالی ساعت 10 از خواب بیدار شدم ..... سعدی نمی دانست چه می گوید ولی خوب گفته بود که خوابیدن بهتر از چنین بیداری است !!! 

صبح تماس گرفتم و متوجه شدم که نت ده دقیقه بعد از قطع شده آمده بود و مشکل من از سیستم خودم هم هست !!! رفتم اتصال به شبکه ام را چک کردم و متوجه شدم شماره یوزرم اشتباه شده است  !! من آنجا نرفته بودم و نمی دانم از کجا می توانست باشد ، بدبختی اینجاست که این مواقع همیشه به روژان مشکوک می شوم ... بعد که نتم وصل شد ، آنهمه خوابیدن دیشب را هم گردن روژان انداختم ... درسته خوابهای خوب خوب می دیدم ولی آنجا هم آنقدر حرف زده بودم که فکم درد می کرد !!! 

حالا با خودم می اندیشم ؛ نت دیشب نبود ، امروز هست !! دیشب نبود و فکر می کردم اگر بود چه می شد ، حالا هست و می بینم اگر نبود هم چیزی نمی شد !! 

=== 

فال دیروزی ام همانی بود که پارسال هم آمده بود ، دقیقا در یک همچنین موقعتی !! من فکر می کردم فقط من لجباز هستم که دو سال است روی حرفم ایستاده ام ، می بینم حافظ از من لجبازتر است و هفتصد سال است روی حرفی که زده ایستاده است !!!!