یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

سفری به ماکو ...

 

جمعه طبق معمول بعد از صبحانه و رسیدن به ساعت 10 (!) بانو پیشنهاد ددر داد ، البته بصورت ضمنی و بالدیزخانیم هم همراهی کرد که اگر به سرو می روید من هم هستم !! البته در نوبت ددر ، ماکو قرار داشت و بانو هم طبق تعریفاتی که در سرو شنیده بود هوس رفتن به ماکو داشت !!

  

ادامه مطلب ...

پنجشنبه ی شلوغ(2) !!

 

بعد از ظهر باید به یک مجلس یادبود می رفتیم که دامادهای متوفی برای پدرخانم شان گرفته بودند و البته برای شام هم مدعو تشریف داشتیم ...

  ادامه مطلب ...

پنجشنبه ی شلوغ(1) !!

 

طبق معمول ما پنجشنبه های شلوغی داریم ، بانو هم قبل از ظهر کلاس می رود و هم بعد از ظهر ... قبل از ظهر را عموما با بازی و خواب طی می کنیم ولی برای بعد از ظهر ، نورا را می سپاریم دست مادربانو تا به هر دوشان خوش بگذرد !! یکی دو هفته است که بخاطر فوت یکی از بستگان ، عصر روزهای پنجشنبه ، مادر بانو به خانه متوفی می رود و برای همین سهم من دوبل می شود !

  

ادامه مطلب ...

شهری پر از دلخوشی ها !!!

 

برای یکی دو قلم سفارش از من قیمت خواسته بودند !! من هم آنقدر آشنا دارم که معلوم نیست !! یعنی از یکی از دوستان قیمت پرسیده ام و در حالیکه در پیش دوست دیگری نشسته ام (!!) زنگ زده و از او قیمت می پرسید تا به من بگوید !!؟؟

  

ادامه مطلب ...

مشاوره دادن !!

 

این روزها مردم ما در همه چیز صاحبنظر هستند و البته نظراتشان را صائب تر از هر نظری می دانند (!) و کافیست شما با یک منطق خیلی ساده به نظری که می دهند و البته از شما تائید می خواهند (!؟)  ایراد وارد کنید (!) و به راحتی خودتان را از گردونه ی دوستی و رابطه شان خارج کنید (!!)

  

ادامه مطلب ...