یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

سفری به ماکو ...

 

جمعه طبق معمول بعد از صبحانه و رسیدن به ساعت 10 (!) بانو پیشنهاد ددر داد ، البته بصورت ضمنی و بالدیزخانیم هم همراهی کرد که اگر به سرو می روید من هم هستم !! البته در نوبت ددر ، ماکو قرار داشت و بانو هم طبق تعریفاتی که در سرو شنیده بود هوس رفتن به ماکو داشت !!

  

 

حوالی ساعت 11 از خانه خارج و راهی سفر ماکو شدیم ، حداقل 3 ساعت راه داشتیم که با توجه به بد بودن راه های ارتباطی آذربایجان غربی و مخصوصا جاده ترانزیت و بین المللی تبریز - ماکو - بازرگان (!) که طبق تعاریف دولتی ، دروازه اروپا می باشد ولی چون مسئولین دل خوشی از رفتن مردم به ترکیه و اروپا ندارند ( و البته خود و همراهانشان با هواپیما و صرفا به قصد زیارت و گره گشائی امورات مردم به اروپا می روند !!) این راه از معدود جاده های دست نخورده و شاهنشاهی می باشد و اگر دست برخی ها را باز بگذارند احتمالا این مسیر را شخم زده و با کاشت گندم (!) کشور را به خودکفائی گندم می رسانند !!

 

خلاصه اینکه مسیر را تا مرند و از آنجا تا کشکسرای ادامه دادیم و بعد از آن افتادیم به جاده آسفالته نامرغوب تا خود ماکو ...کشکسرای شهرکی در نزدیکی مرند است که شُهرتش را تا قسمتی به زادگاه حمیرا بودن گره زده است والا چیزی ندارد جر اینکه مرکز ارتباطی روستاهای شمال غرب شهرستان مرند می باشد ... به زادگاه حمیرا اشاره کردم که احیانا این روزها اگر مراسم ختمی برگزار شد کسی نگوید که نمی دانستیم کجا برویم !!؟؟

 

در طول مسیر چیز جالبی نبود که بشود اشاره کرد ، سه راهی خوی که زمانی گلوگاه ترین ایست بازرسی امنیتی - فرهنگی کشور بود و نانجیب ترین افراد روزگار در حد حرمله و شمر (!) مسئولیت آنجا را بعهده داشتند تا احیانا خانمی در بین بارهایش رژلب نداشته باشد و هیچکس از مردم آزاری ها ، نامردی ها و عقده بازاری های آنجا خاطره خوشی ندارد !! بعدها که بچه ی وزیر وزرا رفتند در کار واردات پر سود وسایل آرایشی و غیربهداشتی (!) ایست بازرسی بازرگان - ماکو از اهمیت ساقط شد و یک عنصر نامطلوبی بنام حاج علی که مسئول آنجا بود ، ادامه عقده هایش را آورد به سه راهی خوی و سالها در این گردنه ادعای الوهیت کرد !!

 

ماکو هم مثل سایر شهرها خیلی بزرگ شده است و متاسفانه بههمان معضلاتی که سایر شهرها مبتلا بودند گرفتار است تا عدالت ، حداقل در ضعف مدیریت کشوری (!) ، شامل حالش شده باشد ، ازدیاد ماشین و تردد و شیک شدن ناهنجار کنار خیابان ها و عدم مدیریت شهری برای این شهر دورافتاده و مرزی حال و روز خوشی نگذاشته است !! شهر ماکو دارای جذابیت های خاصی می باشد که میتواند به تنهایی درآمد فوق العاده زیاد و ویژه ای داشته باشد ولی چون از مدیریت متمرکز شده در تهران دور است ، بعنوانی گنجی مدفون شده برای نسل های آینده ی مدیریتی محفوظ مانده است !! 


زیباترین چشم اندازهای قله های آرارات را می توان در ماکو به نظاره نشست !! دو فقره از قدیمیترین کلیساهای جهان به نام های " سنت طاطائوس " ( قره کلیسا )  و کلیسای فوق العاده زیبای " زورزور " در منطقه ی ماکو قرا ردارد !!! چشمه های ثریا که محل زایش رودخانه بزرگ و دائمی ارس می باشد در شمال ماکو قرار دارد که به جرات می توان گفت پای 99 درصد آذربایجانی ها به آنجا نرسیده است ، چه برسد به 999 هزارم ایرانی ها !! دریاچه فوق العاده زیبای سد ارس که تا 50 - 60 کیلومتری گسترده شده و منبع عظیم درآمد و گردشگری می باشد!! باغ و موزه و عمارت سردار ماکو که یکی از سندهای ماندگار تاریخ در آدمکشی و دجال صفتی آن کچل اعظم ، رضا خان میرپنج می باشد ... کسی که از نگهبانی جلوی درِ سفارت هلند در تهران (!) به سلطنت رسیده بود و همه ی سرهایی که بالاتر از خودش بودند را قطع میکرد و کوتوله پروری از بزرگترین یادگارهای مدیریتی او می باشد و متاسفانه مردم سردرگم زیادی وجود دارد که فکر می کنند او آدم بزرگی بود !!

 

هوای ماکو سرد بود و مه آلود ... بازارچه اش هم رونق زیادی نداشت !! که دور از انتظار نبود ، بازارچه اگر به محل هایی که قدرت خرید بالا دارند نزدیک باشد ، رونقش بالا می گیرد و در جای بن بستی مانند ماکو که از شش جهت درهایش به روی مردمان دور و نزدیک بسته است (!) امید رواج داشتن خوش خیالی محض است !!

 

 

 


یکی دو ساعتی در بازار گشتیم و نیمچه خریدی کردیم که به دلش بد نیاید ///

 

 

عمرات سردار ماکو - باغچه جوق - ماکو

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد