سیمپسون های ایرانی

پزشکیان: « شما خیال می‌کنید من کی‌ام؟... من شش ماه پیش در مجلس قدم می‌زدم! » نمی‌دانم چرا ناخودآگاه یاد دیالوگ ماندگار #مرد_هزار_چهره افتادم که اعتراف می‌کرد:

مردم ...

دیروز توی اتوبوس ، کنار دست راننده بودم ! از وقتی من سوار شدم توی گوشی بود و حرف می زد ، تا وقتی که پیاده شدم !؟ حتی موقع رفتن پیش کنترل ـ بازرس برای زدن مهر روی برگه اش !؟

تو نیکی می کن و در دجله انداز ...

قدیم تر ها که ما نوجوانتر بودیم ، هر از گاهی از طرف سالخورده تر های خانواده به ما نیشگون فرهنگی می آمد که ما آن زمان ها چی می خواندیم و شما حالا چه چیزهایی می خوانید !؟ برای همین ما هم هر کتابی دم دستمان می آمد برمی داشتیم و می خواندیم تا ببینیم آنها چه چیزهایی خوانده بودند !؟