چند روزی هست که از کفترهای لب پنجره خبری نیست !! شاید دفعه ی آخری که نشستند برای شکم چرانی (!) باگت هایی که ریخته بودیم به مزاجشان خوش نیامده و رفته اند لب پنجره هایی که بربری و سنگک می ریزند !!
و دو تا عکس مخصوص پائیزی که در هیچ کجا یافت نمی شود ... فکر کرده اید خرمالوی همه جا مثل هم هست !! یا یک گل اگر جایی بود فرقی ندارد با گلهای مشابه اش !؟ همه چیز به همان اندازه که معمولیست ، استثنایی هم هست !!
ادامه مطلب ...
امروز در خانه داشتیم لیموناد درست می کردیم که در روزهای آتی بهمراه چای بخوریم تا شاید کمک حالمان باشد برای مقابله با سرما ... سرمای امسال غیر از لرزیدن ، بهمراهش یک استرس دارد و آنهم کرونا می باشد ...
پریشب باز یک خواب عجیب دیدم و متاسفانه برخی جاهایش و برخی دلایلش یادم رفته است (!) ولی خیلی جالب و عجیب و غریب بود و می نویسم تا همانقدر که یادم مانده ، ماندگار بشود تا بعد ... می دانم که خوابی اینگونه عجیب و غریب باز سراغم خواهد آمد !!
ادامه مطلب ...
حوالی ساعت 11 بازار بودم ... البته یک زنگی هم زدند و سفارش دادند که اگر پیدا کردم یک حلب روغن نباتی برای مادربانو بگیرم !! روغن نباتی شدیدا کمیاب و شدیدا گران شده است ؛ از قرار حلب 5 کیلوئی 120هزار تومان ، علی برکت الله ...
ادامه مطلب ...