یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

مرگ از ترس ...

 

در تاریخ نوشته اند که بابک بعد از اعلام استقلال و لشکرکشی اعراب به آذربایجان به قلعه های منطقه پناه برد و بیست سال ، کمی بیشتر و کمتر ، در حال جنگ و گریز و اختفا بود ...

  

ادامه مطلب ...

استوری کردیم !!

 

اواسط شب بود ، نورا خانیم آمده بود پای مونیتور و برای عکس پروفایل دایی جان و خاله جانش بوس می فرستاد و ناز می کرد ... فیلم گرفتم و برایشان فرستادم و بعد با خاله اش بصورت تصویری حرف زد و دعوت کردیم برای مراسم چائی بعد از شام !!

  

ادامه مطلب ...

شازده کوچولو ...

 

من قبلاها کتاب های زیادی می خواندم ولی این روزها دوست دارم برخی کتاب ها را زیاد بخوانم !! و برای همین وقتی در این عصر کرونایی و خانه نشینی ( البته برخی ها ! ) از من می خواهند تا کتابی معرفی بکنم (!؟) به قفسه ی کتاب های مانده و به کتابهای رفته فکر می کنم و چیزی نمی گویم !! دیروز به یکی گفتم : " آخرین کتابی که خوانده بودی را دوباره بخوان !! " نمی دانم منظورم را گرفت یا نه ، ولی یک جورائی ، ناجور نگاهم کرد !!!

  

ادامه مطلب ...