یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

اتفاق ...

 

رفته بودم مهد دنبال نوراخانیم که بردارم و ببرم خانه مادرم ... نوراخانیم هنوز داخل بود و قصد آمدن نداشت !! و کمی بعد سلانه سلانه آمد ... از دور انگار زیر چشمش را با ماژیک رنگ کرده بود !!؟

  

ادامه مطلب ...

قدیمی ها چی بودند !؟


« آللاه قدیم کیشی لره رحمت ائلسین !! » خدا آدمهای قدیم را رحمت بکند ... در این جمله درست است که کلمه «کیشی »آمده است و بمعنی مرد استفاده می شود ولی  در اصطلاح عامه ؛ همچنان که در ترکیه امروز استفاده می شود کیشی به عنوان « شخص » استفاده می شود !!

   ادامه مطلب ...

اژدهای درون !؟

 

طرفهای صبح بود که چشمهایم را باز کردم و دیدم یک اژدهای بزرگ بالای سرم ایستاده است ... دستم را دراز کرم تا افسار رخش را بگیرم که دیدم بجای افسار رخش ، پایه میز را گرفته ام !! و کمی بعد متوجه شدم که این اژدها ( یونی کورن ) ، بادکنک هلیومی نوراخانیم هست که توی پذیرایی برای خودش می چرخد !؟

  ادامه مطلب ...

بار عام !!

 

بارعام در زمان های قدیم از امروز معمول تر بود ، جناب حاکم به رعایا بار عام می داد تا در زمان های مشخصی امکان حضور داشته باشند و احیانا اگر حرفی دارند بزنند ، این روزها در سفرهای برخی مقامات بارعام داده می شود ؛ آنهم زیر آفتاب ، و این اصطلاع از مد افتاده است !؟

  ادامه مطلب ...

حرف مفت !!

اسنپ گرفتم که زود و بی دردسر به مقصدم برسم ... ماشین توی راه بود که پایین آمدم و با نکهبان برج مشغول خوش و بش بودم  ، 

 

ادامه مطلب ...