حرف مفت !!

اسنپ گرفتم که زود و بی دردسر به مقصدم برسم ... ماشین توی راه بود که پایین آمدم و با نکهبان برج مشغول خوش و بش بودم  ، 

 

بیست متری پایین تر رفت توی سایه ایستاد ... من هم در حالیکه سرم را طرف مخالفش گرفته بودم عرض خیابان را طی کردم و ایستادم ... زنگ زد و اعلام حضور کرد و منهم همچنین (!؟) کیفم کمی کوک بود ... خیلی به اکراه دنده عقب گرفت و لاک پشتی عقب آمد ، منهم همچنین (!؟) یک پراید داغون بود که اگر محکم ترمز می کرد ، بدنه جدا می شد ولی رو داشت مثل سنگ پای قزوین ( البته حالا سنگ پای چینی  خوش فرم تر و معروف تر هستند ! ) وقتی داشتم می نشستم گفت :« من دقیقا جایی که لوکیشن زده بودید توقف کردم !! » گفتم :« اتفاقا چند متر بالاتر از جایی که ایستاده بودم را زده بودم !» بعضی ها حرف راست منطقی را نمی زنند و دوست دارند ادعای غلطشان را با مسایل دیگر توجیه کنند ... کم هم نیستند !!

راه افتاد و منهم سرم توی گوشی بود ، پرسید :« از کدام مسیر بروم ؟! » گفتم :« فرقی ندارد ولی کمربند میانی بروی ، شاید بهتر باشد ! » کلا نخاله تشریف داشت و بعد از اتمام حرف من فرمان را پیچاند و رفت طرف اتوبان ؟! هنوز آن بیست متر دنده عقب اذیتش می کرد ...

وارد اتوبان که شد ، سرش را افقی تکان داد ... ترافیک مرده و راننده هایی که جلوی هم می پیچیدند ... مثلا تشریف می برند سر کار و دوست دارند سر راه مسافری هم بردارند که هم بنده خدایی را بردارند که توی راه نماند (!؟) و هم چندرغاز وصله مالی بزنند به خشتک مخارجشان (!؟) ، آن وقت از لاین سرعت ، مثل جنگنده ها عرض اتوبان را شیرجه می روند و بلبشو می شود ... راننده ماشین ما چند تا به راننده آن ماشین ها فحش داد !؟

کمی آمدیم و کلافه شده بود ، من داشتم توی گوشی گیم بازی می کردم !! کارشناسان خدوم و واقعا مهندس شهرداری تصمیم کبری گرفته اند که قسمت فضای سبز و ایمن (!؟) وسط اتوبان را به اتوبان اضافه بکنند و حالا چند ماه است ماشین ها در حال خاکبرداری ، درخت برداری ، زیرسازی و ... هستند ... مسافت هم کم نیست و خیلی کار دارند !!!؟

راننده چند تا هم فحش شناسنامه دار به شهرداری و پیمانکار داد و گفت :« توی چین در عرض چند روز یک برج فلان طبقه زده اند ، اینجا دو ماه است می خواهند جاده را درست کنند و هنوز به جایی نرسیده اند ... »

گفتم :« می دانی ساعت-قیمت لودر ، فینیشر یا غلطک چند است ؟ » گفت :« نه ... »

گفتم :« می دانی مسافت کل پروژه چقدر است ؟ » گفت :« نه ...»

گفتم :« می دانی قرارداد شروع و اتمام را چگونه بسته اند ؟» گفت :« نه ...»

گفتم :« می دانی آسفالت ، متری چند هست ؟» گفت :« نه ... »

گفتم :« می دانی هزینه جابجایی این دکل های برق چنده و بعهده کیه ؟» گفت :« نه ... »

گفتم :« وقتی از هیچ چیز پروژه خبر نداری؟! چرا بیخود فحش می دهی ؟! سواد اینستاگرامی بدرد حرف مفت زدن می خورد... کسیکه دارد پروژه را کار می کند ، یکی مثل من و تو هست ؟! با خودت مقایسه کن نه با چینی ها !؟»

بنده خدا شاید فکر کرد ، مهندس شهرداری هستم یا یکی که توی کار این پروژه هاست ...‌فحشش را هم که داده بود ... بقیه مسیر را بدون اینکه حرفی بزند ادامه داد ، اگر از مسیری که من پیشنهاد داده بودم می رفت ، حداقل بیست دقیقه‌ جلوتر بود !!!