یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

قطار روز ...

 

دیروز طبق معمول سری به شهر زدم ... وقتی آدم در حومه زندگی می کند بکار بردن اصطلاحِ " سری به شهر زدم "  روزمره می شود !! ایستگاه اتوبوس خانه ی ما تقریبا ابتدای خط است و حق انتخاب داریم که کجا بنشینیم !؟ دو سه ایستگاه پائین تر حکم را صندلی های خالی تعیین می کند !!

  

ادامه مطلب ...

جا به جا شدن ها !!

 

ایام قدیم در منطقه ی ما به فرودین ماه لقب آغلار گولر ( گریان و خندان ! ) داده بودند و همیشه در فروردین آسمان گاه آفتابی بود و گاه ابری و بارانی و زیاد قابل پیش بینی نبود و هر جور اتفاق جوی محتمل بود !! حالا در ابتدای خرداد ماه هستیم و اوضاع جوی از فروردین های قدیم بدتر شده است !؟ در عرض یک ساعت هم باد شدید داشتیم و هم ابری شدید و هم باران آمد و حالا هم که آفتاب می سوزاند !!

   ادامه مطلب ...

روزهای خوب عمر ...

 

این روزها من حس خوبی دارم !! و خوشحالترم از این بابت که اتفاقات روزمره کمترین تاثیر را در حسی که دارم ، دارند !! اتفاقات روزمره مانند وزیدن بادهای موافق و ناموافق هستند که می آیند و می روند !؟ گاه خوشآیند هستند و گاه طوفانی (!) ولی هرچه هستند گذرا هستند ...

   ادامه مطلب ...

ددر جمعه !!

 

امروز بعد از اذان ظهرراه افتادیم برویم کمی لاله ببینیم ... ددرمان از نوع ماشین گردی بود و مادربانو و آقئین را هم همراه کردیم و رفتیم طرف جلفا !! این وقت سال و مخصوصا با اینهمه بارشی که داشتیم باید دشت های پر از لاله می دیدیم که متاسفانه در محوطه ی روبرویمان که متعلق به یکی از تعاونی های مسکن می باشد و سالهاست رها شده تا روی قیمتش بیاید (!) بیشتر از جلفا و مسیرش (!) لاله وجود داشت !!!

   ادامه مطلب ...