یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

قطار روز ...

 

دیروز طبق معمول سری به شهر زدم ... وقتی آدم در حومه زندگی می کند بکار بردن اصطلاحِ " سری به شهر زدم "  روزمره می شود !! ایستگاه اتوبوس خانه ی ما تقریبا ابتدای خط است و حق انتخاب داریم که کجا بنشینیم !؟ دو سه ایستگاه پائین تر حکم را صندلی های خالی تعیین می کند !!

  

 

وقتی فرهنگ از روی اضطرار باشد و عجالتی (!) نه تنها جا نمی افتد بلکم چنان لوث می شود که برای چند نسل بعد هم نباید امیدی به جاافتادن آن داشت !! فاصله گذاری اجتماعی و رعایت بهداشت عمومی نباید در زمان های اضطراری پررنگ بشوند !! چون زمان های اضطراری می گذرند و حساسیت زودگذری دارند !!


وقتی سوار اتوبوس می شوم و می بینم که روی برخی صندلی ها برچسب نشستن ممنوع زده اند و نوشته اند لطفا فاصله ی اجتماعی را رعایت کنید (!) دلم می گیرد !؟!؟ نه به خاطر برچسب و نه بخاطر اینکه می بینم مردم سوار شده و بدون توجه به اخطار و خواهش (!) می نشینند بلکه بخاطر اینکه با مدیریت غلط نمی توان انتظار آموزش صحیح عمومی داشت ... این همان مورد غلطی هست که در سالهای دور در هلال احمر با آن مواجه بودم و ناراحت می شدم که آنهمه وسایل و امکانات در دست مدیریت غلط بود و در بالادست این فکر وجود داشت که چون یک دکتر در راس جمعیت قرار دارد (!) پس همه ی مسایل آموزشی را می داند در حالیکه ماهیت کمک های اولیه و امداد و نجات با جریان پزشکی تفاوت زیادی داشت !!

 

===

 

کمی بعد دو نفر سوار شدند و ابتدای حرفشان بعد از سلام و علیکی که با صدای بلندی ادا می شد این بود که بعد از سه ماه اولین بار است که سوار اتوبوس شدهاند (!!) البته در هفته ی گذشته هر دو را در اتوبوس دیده بودم و آن را به عنوان کلاس گذاشتن تلقی کردم (!) که مثلا خواستند بگویند که اهل قرنطینه و رعایت بودند و برای همین سواراتوبوس نشده بودند !!!! از مزایای استفاده از وسایط نقلیه عمومی این است که در زمان کوتاهی شناخت خیلی خوبی از محل و افراد بدست می آید !!

 

و کمی بعد داشتند باهم از بورس حرف می زدند و یکی هنوز دست به کار نشده بود و یکی چند فقره خرید داشت !! البته صدایشان کمی روی مخ دیگران بود و گهگاه سری به عقب برمی گشت ولی آنها از اینکه دیگران را از اندیشه های اقتصادی و فرهنگی شان مستفیض می کردند ، نوعی احساس قهرمان ملی بودن داشتند !! آقایی که در مجموع 5 میلیون خرید سهام نداشت (!) یک در میان اشاره داشت که فلان فامیل دورمان در مدت یک ماه گذشته بالای 50 میلیون از محل سهام سود داشته است (!) و یا فلان همکار قدیمی  فلان مبلغ در خرید و فروش سهام فلان شرکت سود داشته است !! و البته خاطرنشان کرد که چون انگلیسی اش خوب است (!) کار کردن در سایت و سیستم برایش راحت است (!؟!؟)

 

بهرحال هر آدمی یک ظرفیتی دارد (!) مثل فیلمهای وسترن داشتم کتم را کنار می زدم تا اسلحه بکشم و یک نیشی بزنم که تا چند روز دیگر سوار اتوبوس نشود که شانس اش کشید و بلند شد و به دوست اش گفت که باید پیاده بشود !! هنوز از پله ی آخر اتوبوس رد نشده بود که راننده با صدای بلندی گفت هم باید ترافیک را تحمل کنیم و هم این آدمهای نفهم را !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین چهارشنبه 7 خرداد 1399 ساعت 22:16

سلام

راستش منم جوش آوردم چه برسه راننده و مسافرین اتوبوس!

سلام
بعضی ها دوست دارد خاص دیده بشوند در حالیکه بهترین حالت خاص بودن ، معمولی بودنه !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد