یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

اشتباه از ما بود


وقتی ما بچه مدرسه ای بودیم ، مثلا چهل سال پیش (!؟) بعضی از معلم ها ، مثلا زرنگی می کردند و می پرسیدند :« یک کیلو پنبه سنگین تر است یا یک کیلو آهن !؟ » ذهن کودک درگیر اسامی بود تا ...  و می گفت :« آهن !! » و خنده مسخره شان بلند می شد ..

 

ادامه مطلب ...

چند پدری !


باید یک قسمت از نوشته هایم را در دسته اتوبوس نوشت ، جداگانه ذخیره کنم ! ، چون تقریبا زمان زیادی در اتوبوس صرف می کنم که همگی هم جزو اوقات تماما مفید می باشد !! یکبار یکی از من پرسید که چرا تلویزیون ندارید و گفتم : " من به جای تلویزیون ، اتوبوس می بینم !؟ زنده تر است ... "

 

ادامه مطلب ...

آخرین تصاویر فروردینی ...

 

دیروز در پی اعلام اینکه دشت جلفا پر از لاله شده است ، عزممان را جزم کردیم و راهی جلفا شدیم ... بهترین منظره ی پیش چشممان تا شهرستان مرند ، جلوه نیمه برفی کوههای میشو و گوی زنگی بود و کمی بعدتر گلهای زرد کنار جاده و احیانا روی تپه های مجاور و کمی بعدتر ، تقریبا از هادیشهر ( علمدار - گرگر ) به طرف جلفا ، در اطراف جاده و دردشت های کمی دورتر ، لاله ها توی چشم بودند

  ادامه مطلب ...

آخیش ...


این مورد را برخلاف خیلی موارد دیگر باید جنسیتی (!؟) اشاره کنم و رد بشوم و آن اینکه برای درک سختی رد کردن ماه فروردین ، باید پدر باشی و مرد ؟!

 

ادامه مطلب ...