یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

باران رحمت


دیروز هوا ابری بود و بعد کمی بارانی شد ، دلم از آن باران های قدیمی می خواست که تا توی کفشهایمان پر از آب می شد ... و برخی از اهالی برای خراب نشدن کفشهایشان ، کفش ها را توی نایلون می گذاشتند و با پای برهنه توی آب راه می رفتند ...
 
ادامه مطلب ...

پیروزی زودرس ...

 

دیروز بعد از ظهر رفتیم تا جلفا تا ببینیم اوضاع سرسبزی و وضعیت طبیعت چگونه است ، اردیبهشت بهترین زمان برای جلفا و کرانه رود ارس است ...

 

ادامه مطلب ...

خواب ...

 

امروز صبح در خواب کوتاه بعد از ساعت 6 ، یک خواب عجیب دیدم ... رفته بودم یک جایی و سر از یکی از شهرک های اطراف شهر درآورده بودم ولی هر چه می رفتم به خروجی راه پیدا نمی کردم ... و عجیب تر اینکه وارد کوچه های خیلی زیبایی می شدم و با خودم می گفتم اینجا ، از کی این کوچه ها را داشتند و من خبر نداشتم ... مثل کوچه های تنگ و باریک و زیبای برخی محلات قدیم تهران !

  ادامه مطلب ...

چالش آب سرد !

 

جمعه صبح باتفاق خانواده دوستم ، ( آن یکی دادو )  ، رفتیم سرعین ... دو روز قبل در خانه به نورا خانیم گفته بودم که شاید جمعه برویم سرعین و ایشان همیشه شاید را تبدیل به باید می کند ! خلاصه اینکه چون دختر دوستم بدلیل داشتن کنکور در خانه مانده بود با یک ماشین رفتیم ...

 

ادامه مطلب ...

پاپ هم رفت ...

 

دیروز مراسم خاکسپاری پاپ فرانسیس بود ... و سیاستمداران و دولتمردان و شخصیت های زیادی دراین مراسم باشکوه شرکت کرده بودند ! در مورد این پاپ حداقل این مورد وجود داشت که در مورد مسایل فلسطین اظهار نظر کرده بود !؟

  ادامه مطلب ...