یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

چرا من !؟ چرا تو !؟ (2)

 

فکر می کرد با درک آن مطلب گنگ روزگارش بهتر خواهد شد ولی دلآشوبی که داشت خیلی زود برگشت و باز او را در خود فرو برد ، حالا بغیر از آن دلشوره چیز دیگری هم او را اذیت می کرد ، تعریف فرشته ها از تازه وارد خیلی روی اعصابش بود و حسابی او را بهم می ریخت...

  ادامه مطلب ...

منقولیات ...


حقایقی مهم که با بالا رفتن سِن باید در نظر داشت...

 

* مرگ اولین قاتل مردم در جهانه


* زندگی (مدت زمان زندگی) نسل به نسل منتقل میشه!!!


* سلامتی کمترین درصد علت مرگ رو داره (کمتر کسی بخاطر داشتن سلامتی میمیره)


* اگه به کسی ماهی بدین میتونین یه شب سیرش بکنین ( این یه ضرب المثله،حتما شنیدین... به جای ماهی دادن به کسی ، بهتره ماهیگیری یاد بدی ) ولی اگه کار با اینترنتو یادش بدین هفته ها و ماهها وحتی سالها کاری به کارتون نخواهد داشت.


* خوراکی های سالم یه روزی مزه ی خودشونو از دست خواهند داد (طعم مسخره ای میدهند) تو بیمارستان میخوابی و بی دلیل میمیری


* همه ی ما میتونیم از آب و هوا یه درس خوبی بگیریم... هوا هیچ وقت به انتقاد دیگران توجه نمی کنه، تو کار خودشه


* تو دهه 60 مردم اسید(نوعی داروی توهم زا) میخوردن که که دنیارو غیر عادی و نابسامان کنن، الان خود دنیا به حدی نابسامانه که مردم پروزاک می خورن تا عادی ببینن


* نگران پیری نباشین ، خیلی طول نمیکشه

 

خدا اون روزو نیاره بشکنی !!

 

یک جایی خوانده بودم که طرح درست سوال کمک زیادی به یافتن جواب آن می کند ؟ گاهی اوقات ما پشت سر یکسری سوالات گم می شویم و فکر می کنیم دچار مشکل خیلی بزرگی هستیم و دنبال یک عده نابغه می گردیم تا مشکل ما را حل بکنند ، در حالیکه اگر بتوانیم مشکل مان را خوب ببینیم و برای آن یک یا چند سوال اساسی طرح بکنیم  کمک کننده را به دردسر نمی اندازیم هیچ ، چه بسا که خود راه حلی برای آن پیدا می کنیم ...

 

ادامه مطلب ...

چرا من !؟ چرا تو !؟ (1)

 

ابلیس از جایگاه ویژه ای برخوردار بود ، به سبب عبادات و تفکرات و ... که ما از آنها سر درنمی آوریم (!) پله پله بالا رفته بود ، در هر آسمان هزار سال مانده بود و از اهالی آن طبقه بالا رفته بود ، می گویند بالا رفتن او غیر از تلاش خودش مرهون دعوت ساکنان طبقه بالاتر برای همنشین شدن با او نیز بود ، و این چنین رفت تا از همه بالاتر رفت ...

 

ادامه مطلب ...

خروجی شرقی ، ورودی غربی !!

 

چند روز پیش یک قرار تلفنی داشتم مبنی بر ددر روز جمعه به مناطق شمالی آذربایجان - کلیبر و احیانا تجدید دیدار از قلعه بابک و آن مناطق ، با اینکه خسته تر از آنی بودم که بتوان توصیف کرد ، روز پنجشنبه قرار را نهایی کردیم و جمعه صبح راه افتادیم ...

 

ادامه مطلب ...