یک جایی خوانده بودم که طرح درست سوال کمک زیادی به یافتن جواب آن می کند ؟ گاهی اوقات ما پشت سر یکسری سوالات گم می شویم و فکر می کنیم دچار مشکل خیلی بزرگی هستیم و دنبال یک عده نابغه می گردیم تا مشکل ما را حل بکنند ، در حالیکه اگر بتوانیم مشکل مان را خوب ببینیم و برای آن یک یا چند سوال اساسی طرح بکنیم کمک کننده را به دردسر نمی اندازیم هیچ ، چه بسا که خود راه حلی برای آن پیدا می کنیم ...
یکی از همکارها به من زنگ زده است : " نوبت وام برای شهریور را کِی قرعه کشی می کنید ؟ " ، گفتم : " شهریور را که قرعه کشی کرده ایم ، ضمنا نوبت بندی را دو ماهه کرده ایم و چند روز آیند قرعه کشی برای مهر و آبان خواهیم داشت !! " بهرحال معلوم است که کسی نیاز دارد که پیگیر است ، کمی پشت تلفن مِن مِن کرده و گفت : " پس اگر خواستید قرعه کشی بکنید ، می شود وام مرا در مهرماه بدهید !؟ " گفتم : " اگر این سوال را از خودت کرده بودی چه جواب خوبی برایش آماده می کردی !!!؟ اگر قرار است وام تو را در مهرماه بدهیم که نیاز به قرعه کشی نیست ، قرعه می اندازیم تا ببینیم در مهر ماه به چه کسی وام می رسد !! " گفت : " حالا من باید چکار بکنم !؟ " گفتم : " چشمانت به شیشه ای باشد که اسم ها در آن هست و تا روز قرعه کشی توی دلت خداخدا کن ... "
===
یکی از همکارها بدلایلی که خودش هم رد آن بی تقصیر نبوده در مرز بازنشستگی گیر مانده است !! مثل این است که در گمرک خروجی را زده ولی ورودی مقابل را نزده باشد ، در بحبوحه بازنشسته شدن گیج می زند !! از نظر بیمه تمام شده است ولی هنوز کارخانه پول تسویه حساب بیمه را واریز نکرده تا برود !!
قبلا بیمه در یک حرکت خیرخواهانه اعلام کرد ملت شریف همیشه در صحنه ( بعبارتی ارباب رجوع محترم !! ) معطل واریز پول نماند و تشریف اش را بگذارد کولش و بروند تا کارخانه بعدا تسویه حساب بکند ولی بعد از سه ماه دید رقم بدهی کارخانجات نجومی شد و کارخانه ها به مبلغ بدهی شان به بیمه ، به چشم وام کم بهره ی بی ضمانت نگاه می کنند ، برای همین کرکره ی محبت اش را پائین کشید و گره کور کار رعیت رجوع را به کارفرمای اربابش واگذار کرد !!
امروز او را دیدم که برگهای کارگاهشان را آورده بود توی اداره و یک جورایی مغموم نشسته بود ، کمابیش با او شوخی دارم و گفتم : " تو هنوز نرفته ای !؟ " گفت : " والله نمی دانم که ... کار ما بدجوری گره خورده است ، نمی دانم چکار بکنم !؟ " گفتم : " عصر برو امامزاده فلان ، چندتا شمع روشن کن و ... " حرفم را قطع کرد و گفت : " آن کارها را هم کرده ام جواب داده است !! " گفتم : " معلوم است که جواب نمی دهد ، تو برای خودت خواسته ای و نه تنها آن امام زاده که هیچ امام زاده ای به تو چیزی نمی دهد ... این بار برو و راه نجاتی برای این کارخانه بخواه شاید در سایه ی آن تو هم خلاص شدی !! "
===
این روزها این ضرب المثل مصداق عینی تری یافته است که
« از طلا گشتن پشیمان گشته ایم مرحمت فرموده ما را مس کنید !! "
توی سرافراز تی وی یک وزیر از تورم و تاثیر آن بر بازار حرف می زند و در خبر بعدی یک وزیر می آید و می گوید تورم مهار شده است و با افسار یک رقمی به صندلی کلیدالسلطنته بسته شده است !! آدم نمی داند کدامشان دروغ می گوید ولی می داند که یکی شان حتماً دروغ می گوید !! در این دولت هم اصطلاح تورم نقطه به نقطه مد شده است ، اینها می دانند ما از آمار سر در نمی آوریم هر روز یک اصطلاح می سازند و به خورد روزنامه ها و خبرچین ها می دهند ... امروز یکی از همکارها که بدلیل استقبال مستمعین دور برداشته بود ناگهان گفت : " آقا ما این تورم نقطه به نقطه را نخواستیم همان تورم خطی دولت قبلی بهتر بود !! " البته بنظر من بجای مِس کردن ، بیایند توی سطح جامعه و فشار گرانی را حِس بکنند !!