سر سفره صبحانه داشتم با خودم " دل ای دل ... " می کردم که یاد شعر بلند افسانه از نیما یوشیج افتادم و شروع کردم به خواندن آن البته بصورت زمزمه و یکی دو بند نرفته بودم که بقیه را حافظه یاری نکرد و برای همین موبایل را باز کردم ؛ این دائرةالمعارف دم دستی را (!؟) و سرچ کردم و شعر بالا آمد ...
ادامه مطلب ...
امروز یک روز خاص می باشد ، البته نه برای همه (!؟) ... نوزدهم فروردین ، روز شرف الشمس نام دارد !؟ روزی که اعتبارش را به طلسمی بخشیده و شاید روزی که طلسمی آن را خاص کرده است !؟ کسانی که به آن اعتقاد دارند و شاید علاقه ای ، آن را مهم تر کرده اند و کسان زیادتری هم هستند که علاقه و اعتقادی به آن ندارند که از اعتبارش نمی کاهد !؟
ادامه مطلب ...
شهرام دبیری ، معاون دکتر پزشکیان ، که در خبرهای نوروزی آمده بود باتفاق همسرش به قطب جنوب سفر کرده بود تا مشکلات آنجا را بررسی بکند و خبر سفرش را تکذیب کرده بود ، بعد از فاش شدن دروغش از طرف دکتر پزشکیان برکنار شد !؟
ادامه مطلب ...
امروز حوالی ساعت 6 صبح ، کمی باران آمد ... من با بوی باران بیدار شدم و بعد رفتم توی بالکن و نشستم به تماشای باران ... شهر کم کم داشت بیدار می شد و ماشین ها توی خیابان می آمدند و البته بوق زنان (!) در این شهر مردم یا ول معطل هستند و یا عجله دارند !؟ ساعت 6 صبح در یک منطقه شدیدا مشکونی از نوع برج و اپارتمان ، بوق زدن جز مردم آزاری و مرض چه توجیهی دارد !؟
یکی نیست به این ترامپ بگوید که بعد از ۴۶ سال نه مردم ایران را شناخته اید و نه دولتمردانش را ... البته اینها نوکری که توی اتاق خوابش هم راه داشتند را هم خوب نشناخته بودند و بعد از آنهمه پشتیبانی و کودتا و ... تازه برایشان شاخ شده بود !؟
ادامه مطلب ...