یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

فرهنگ ژاپنی

و می گویند در فرهنگ ژاپنی ها ، کمد وجود ندارد و اعتقاد دارند وسایل باید همیشه دم دست باشند و استفاده بشوند ... با همین تراز جزئی یک ایرانی را با یک ژاپنی بسنجیم ، خیلی چیزها برملا می شود !!

 

سالهای دور یک مدیر از کارخانه نیسان ژاپن ، بعد از بازنشستگی ، از طرف کشورش بعنوان سفیر کار موفق (!؟) راه افتاده بود و به کشورهایی مانند ایران سفر می کرد تا هم کمی فروتنانه فخر بفروشد (!؟) و هم راهنمایی بکند و راه و چاه نشان بدهد ...‌ نامش یوشیدا بود و توفیق زیارتش را داشتیم !! یکبار یوشیدا قرار بود بیاید بازدید کارخانه و یکی از روسای نجسب کارخانه که رئیس انبارها بود ، طبق راپورتی که گرفته بود ، کارگرانش را به صف کرده بود تا انبارها را آب و جارو کنند و ... !!؟ روز موعود به ما که در داخل کارگاههای تولید بودیم ، خبر بازدید را دادند (!؟) ما حتی یک جارو هم نکشیدیم و البته کمی هم از ناحیه دهن کجی به مسئولی بود که مثلا خبر نداده بود تا دوستانش مورد تعریف قرار بگیرند !!؟

آقای یوشیدا بهمراه یک خیل از ستادی های کارخانه راه افتاد و اولین جا در مسیرش ، انبارهای کارخانه بود و آن رئیس نچسب با ژست مصنوعی اش جلوی انبارها داشت دستورات  صادر می کرد که جناب یوشیدا رد شد و رفت ، وقتی گفته بودند که اینجا انبارهای ما هستند و نکاهی بکن ، گفته بود آدم ایرادش را مخفی می کند نه اینکه جلوی چشم بگذارد ، شما مگر کارتان چیست که انبار دارید ، انبار برای یک کارخانه تولیدی حکم سم دارد !!؟ خلاصه که ضایع بازاری شد و البته بعدها در این مورد توضیحات هم داد که مفید بود ...

هر کدام از ما در خانه و مغازه و کارخانه و ... کلی انبارش داریم و سود این انبار کردن ها را دیگرانی می برند که ما آنها را نمی شناسیم ... وسایل زندگی تان را از اضافه ها جدا کنید و آنها را بفروشید تا راحت و سبک شوید !؟ اگر نخریدند ، دور بریزید ... باز برنده شما خواهید بود !!؟

این شامل افکار و اعتقادات اضافی و ژست های بیخود و ریاکارانه هم می شود ... وقتی می خواهید دیگران را فریب بدهید ابتدا باید خود را فریب بدهید تا راضی به این کار بشوید ؟!

امروز موقع خوردن شام ، یک عبارت عربی به کار بردم و بانو گفت :« تو هم که مثل رئیس جمهور ، داری قرآن می خوانی ! » گفتم :« او نهج البلاغه می خواند ... » گفت :« چه فرقی دارد !؟» گفتم :« وقتی قرآن هست ، خواندن نهج البلاغه مثل راننده هایی هست که توی جاده بجای راندن در بین خطوط ، از شانه خاکی حرکت می کنند ... آنها هم راننده هستند دیگر ، چه فرقی می کند !؟» ( این حرفها مطالعه نهج البلاغه و سایر کتابها را زیر سوال نمی برد ولی بقول ما « سو اولان یئرده تیمم جائز دئیر !» یعنی جایی که آب هست تیمم نمی کنند ؛ مگر آدمهای مریض و مورد دار !!؟)

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام سه‌شنبه 13 شهریور 1403 ساعت 08:13

با درود
خیلی آموزنده بود
واقعا اینهمه وسائل در انباری به جه درد می خورد
وقتی انتهایش برای جمع و جور کردنش کمر درد می آورد

سلام
لطف دارید ... میزان ثروت خوابیده در انباری های مختلف جامعه از میزان سرمایه ای که در کار تولیداست بیشتر است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد