یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

و برمی گردیم ...

و داریم شهرهای بزرگ و کوچک را هی رد می شویم بطرف تبریز بزرگوار (!؟) ، راهی که ناصرخسرو در طول چند ماه آمد و کلی فسفر سوزاند برای ثبت دیده هایش ... را طی می کنیم و گهگاه عکسی بیادگار می گیریم ..
 

 

ایام قدیم راهها از میان شهرها رد می شد ، تا رونقی باشد و کسبه و ... سهمی بگیرند از تردد مسافران (!؟) ، ماشین ها هم جوری بود که به نسبت مسافت پیموده شده ، هم مسافران و هم ماشین ها باید نفسی تازه می کردند و استراحتی ... حالا اتوبانها از چند کیلومتری شهرها رد می شوند و خیلی کم وارد محدوده مسکونی می شوند و همان تعداد کم هم ، خیلی زمان تلف می کند !! علی الظاهر با شتاب گرفتن زندگی ، زمان مهمتر و ارزشمند می شود ولی همان زمان ارزشمند در برنامه ریزی مسافرت ها ، قربانی راهها می شود و برای همین کیفیت مسافرت ها از نظر محتوی پایین تر از سفرهای قدیم هست !!؟

 

صبح حوالی ساعت ۶ از مشهد راه افتادیم ، این بار از مسیر  جنوب کوههای البرز راه بازگشت را انتخاب کرده بودیم ( مسیری با رنگ کرمی !) ... نیشابور را ندیده رد کردیم ، علاقه ای هم به دیدار نداشتیم نه حظی از فلسفه خیامی داریم و نه علاقه ای به عرفان عطاری !!؟ نیشابور را با فیروزه اش می شناسیم و همان از دور رد شدن کفایت می کرد !!؟ سبزوار را ناچار وارد شهر شدیم ، به قصد خرید نان ولی نانی که خریدیم را نخوردیم و ظهر در کنار درختان میدانی در سمنان برای سگها کنار گذاشتیم !!؟ واقعا برای یک ساکن تبریز ، داستان عادت کردن و کنار آمدن با داستان نان در شهرهای دیگر ؛ مخصوصا شهرهای غیر ترک (!؟) خیلی سخت است ...

 

بعد از سبزوار شاهرود بود و از شاهرود ، مهمترین یادآوری همان پادگان آموزشی مشهورش در ذهنمان بود که دستشویی هایش با ساختمان هایش چند کیلومتری فاصله داشتند و از این نظر شهرت ملی داشت !!!

 

و بعد دامغان ، دامغان را با پسته اش می شناختیم و پسته حالا به خواب ما هم نمی آید ، چه برسد به سفره مان (!؟) ، دامغان را با همان فاصله ای که با پسته داریم ، رد کردیم !!؟

 

با سمنان غریبه نبودیم ، سمنان برای ما هم دشت های گندم را بیاد می آورد و اینکه از استان های گندم خیز معروف است و هم اینکه معادن زیادی دارد و برخی از اقلام مورد نیاز ریخته گری ما از سمنان تامین می شد !؟ و دیگر اینکه با همان بضاعت ضعیف اش ، دو رئیس جمهور پرادعا (!؟) به ایران هدیه داده است و واقعا شعار انقلاب در رابطه با دادن کشور به مستضعفین را تحقق بخشیده است !!؟ یکی از آنها برنامه مدیریتی برای جهان داشت(!) و دیگری کلید مشکلات کشور را در دست داشت (!) و هر دو در حد بضاعتشان موفق بودند !!؟


بعد از جنوب و غرب استان تهران رد شدیم ، ذکر خیری از ورامین کردیم و سبزی هایش و طالبی اش و هول و ولای شلوغی و ترافیک این محدوده در جانمان افتاده بود که بخیر گذشت ...

 

استان البرز را نمی دانم که توفیقی داشت تا از آن بگذریم یا نه ، برای ما نه فرقی داشت و نه حسی (!؟) ، مطمئنا یک مسئله متقابل بود ، کرج را شاه ساخت و توسعه داد تا حاشیه تهران کمی دورتر باشد ، مثل حیاطهای قدیمی و بزرگ که دستشویی را آنطرف حیاط می ساختند (!؟) این اعتقاد شخصی شاه در رابطه با حاشیه نشین ها بود (!؟) تا تهران خوش دوخت بماند و ویترینی تر !! انقلاب ، کرج را به آغوش مادرش رساند و در برخی جاها از شدت عجله ، دستشویی رفت بالای پذیرایی قرار گرفت !؟


استان قزوین را در ترافیک شدید و آسمانی که ابرهایش روی جاده پلاس شده بودند ، رد کردیم و وارد زنجان شدیم ... زنجان مزه هشتی بیرونی را می داد و انگار وارد حیاط خانه مان شده بودیم ، هرچند از هشتی تا اندرونی ۳۰۰کیلومتر راه داشتیم ...

 

و کمی بعدتر تابلویی مژده ورود به محدوده خودمان را داد ... از تبریز به هر کجا برویم ، حتی بلاد همجوار و حتی بلاد کفر (!؟) در مقایسات کوچک(!) و ظاهری(!) و مقطعی (!) شاید بتوانند خودی نشان بدهند ولی وقتی مِن حیثِ مجموع نگاه شود نه تنها در بزرگی ، بزرگواری خاصی نیز دارد که متمایز می شود ... شاید این جملات به نظر برخی خوش نیاید ولی از تبریز چه در زمان فوت ما و چه در زمان حیات ما ، جز چند وجب خاک به ما نمی رسد !؟ که ذوق زده شویم و بیخود تملق بگوییم ... و به دردش واقفیم که بعد از انقلاب به مهاجرت قوم یاجوج و ماجوج گرفتار است و هزار تهمت از بابت آنها به جان خریده است !؟ ولی واقعا چیز دیگریست ...

 

و همین سعادت در دنیا بس که ساکن تبریز و پرورده تربیت هسته مرکزی فرهنگ این شهر هستیم !!


حالا تابلو عدد ۹۵کیلومتر را نشان می دهد تا تبریز ...

 

نظرات 2 + ارسال نظر
فاضله جمعه 5 خرداد 1402 ساعت 01:17 http://1000-va2harf.blogsky.com

ترک هستید

بله

سلام جمعه 5 خرداد 1402 ساعت 15:05

خوش آمدید
یعنی شش صبح یک کله تا تبریز راندید ؟
حتما نورا خیلی خسته شد
من این مسیر را البته تا تهران را هشت ساعته طی می کردم
تازه انقلاب که شده بود
وسط راه معمولا می خوابیدیم

سلام
بله ماراتن مشهد تا تبریز بود ... هشت ساعته کمی سریع و مسابقه ای می شود و امروزه با کلی جریمه !؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد