یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

و نقطه سر خط !!

 

و ما هزار سال است که دور خودمان می چرخیم و باز سر خط هستیم !!

   

چند روز پیش که روزهای قبل از انتخابات بود و همه ی سرودها و سروده ها در رادیو رنگ و بوی وطن داشتند و حماسی بودند و بقول یکی از دوستان خون را بجوش می آوردند !! اتفاقی توفیقی شد تا سرود میهن ای میهن! را بشنوم ... به گمانم سالار عقیلی می خواند !! تقریبا تمام سرود را سطر به سطر و بیت  به بیت گوش دادم ... انگار برای یک سرزمین بی نام و نشان سروده شده بود و رنگ و بوئی نداشت !! یادم افتاد به برخی هنرمندان و شعرای ترسو و چند چهره که طوری شعر می گویند و می خوانند که در میان جمع یک جور برداشت بشود و در خلوت خودشانی یک طور دیگر برداشت بشود !!! و خنده ام گرفته بود (!) بانو پرسید به چه می خندی !؟ گفتم اگر این اجرا را روی کلیپ تبلیغات شیر میهن بگذارند و چند تا گاو در مرتع بچرند !! و یک بیننده ی خارجی با زیرنویس آن را ببیند باور می کند که آن را برای شیر میهن و محصولاتش خوانده اند !!


خوشبختانه خیلی وقت است که فاتحه ی موسیقی را خوانده و کنار گذاشته ام ... دیروز یکی می گفت که استاد شجریان فوت کرده است و بعد گفت که تکذیب شد و دور و بر آن حرف می زد و بی تفاوتی مرا هم می دید و بالاخره تاب نیاورد و سر صحبت را باز کرد ... گفتم :" در سرزمینی که از دست رفته است کسی برای قهرمان مرده سیاه نمی پوشد !! " خدا را شکر که اهل فن بود و صحبت را کش نداد و به تکان دادن سری اکتفا کرد !!

 

امروز سر راهم برای رسیدن به سالن والیبال ، رفتم داروخانه تا برای نوراخانیم شیر و ویتامین بخرم ... نوبت قبل هزینه ی ویتامین هایش شده بود 50 هزار تومان ( تاسف برانگیزی هم که دارد !! ) و من 15 هزار داده بودم و بقیه اش را از بیمه ام کسر کرده بودند ( بیمه ما برای ویتامین ها هم پوشش دارد ( کمی جای خوشحالی دارد ! ) امروز بانو گفتند که ویتامین هایش را تمام کرده و باید بخریم !! با همان نسخه که نمی شد !! اگر می رفتیم تا دکتر بنویسد 15 باضافه 55 ( هزینه دکتر ) می شد حدود 70هزار تومان !! برای همین رفتم بدون نسخه گرفتم تا 20 هزار سرم کلاه نرود !! شیر هم با همان اوج 18هزار تومانی دلار بالا رفته و دیگر پائین نیامده بود و همان 30هزار تومان مانده بود !!! قبول دارم که تا اینجا که نوشتم خاک توی سر برنامه ریزان دارو و بهداشت و اقتصاد و برنامه ریزی کشور و ...ولی چیزی هم دیدم که باید انصاف داده و مابقی خاکی که توی کلامم مانده بود را سر ملت همیشه در صحنه ای می ریختم که وحشیانه به داروخانه هجوم آورده بودند برای خرید ( شما بخوانید غارت !! ) ماسک و انواع ضدعفونی کننده ها !!!!

 

یادم افتاد به فرهنگی که بعد از حادثه ای که در ژاپن رخ داده بود ، ملت آنجا از خود نشان دادند !! و رفتاری که ملت ما قبل از اینکه اتفاقی رخ بدهد از خود نشان می دهند !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین دوشنبه 5 اسفند 1398 ساعت 02:48

سلام

شما ژاپن رو مثال زدین...

امشب شاپسر از ماموریت دوبی برگشت و تعریف میکرد از نظم و ترتیب و رفاه مردم و بخصوص امنیت اونجا ...
میگفت یکبار کیف پاسپورتها رو توی مسجد جا گذاشتم و وقتی بیرون اومدیم، بعد از نیم ساعت توی خیابون متوجه شدم کیف به کمرم نیست! (پنج نفر بودن و پنج تا پاسپورت توی کیف بوده)

میگفت نمیدونی با چه سرعتی دوان دوان برگشتم سمت مسجد و هراسون وارد شدم و صد در صد مطمئن بودم که اثری از کیف نیست و مونده بودم با چه بدبختی باید برگردیم ایران! به محض اینکه نفس زنان وارد مسجد شدم خادم پرسید چرا اینقدر عجله داری؟ چی شده؟ و من اشاره کردم که کیف پاسپورت هامون رو جا گذاشتم... طرف همونطور با علم الاشاره! گفته بود که نگران نباش اینجا کسی به مال کسی دست درازی نمیکنه و مطمئن باش کیف سر جاشه ...

میگفت داخل که شدم دیدم کیف سر جاشه و حتی جابجا هم نشده..

پسرم تعریف میکرد و من با تاسف داشتم به مملکت گل و بلبلمون فکر میکردم...

سلام
البته که اینجا هم هر از گاهی از این رفتارها دیده می شود ولی باید فرهنگش اجتماعی و فراگیر بشود ... کشور ما کشور یک گل است و ادعای بهار در زمستان !!
من هم خیلی از این دست خاطرات دارم ولی دم خروس ما بزرگتر است !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد