فعلا برنامه ی دیشب بماند توی صف انتظار ؛ برنامه های خوب را هر زمانی می شود تعریف کرد ، مثل همین داستان دماوند که نیمه کاره ول کرده ام تا در موقعیتی مناسب ادامه اش را بنویسم ...
ادامه مطلب ...
امروز هم روزی از روزهای زندگی ست ... خوب یا بد بودنش با ماست !! کاری ندارم انسانها چقدر از وجودشان را معطوف به مسایل بیرون کرده باشند و با هر اتفاقی که بیرون از خودشان بیافتد چقدر جابجا بشوند ؛ همان مقداری که خودشان هستند مدنظرم بود !!
چند روز پیش یکی از دوستان زحمت کشیده بود و تعدادی از عکسهای مربوط به ددر نوردی گروهشان در قلب جنگل های ارسباران را برایم تلگرام نموده بود ... تماشای این عکس ها فوق العاده دلنشین بودند و برای همین دلم نیامد تا کسانی که توی چهار دیواری خانه شان نشسته اند و دنیا را از مونیتور رایانه شان رصد می کنند این عکس های زیبا را نشان ندهم ...
ادامه مطلب ...
دیشب باتفاق یکی از همکارها از کارخانه بر می گشتم و در حالیکه مشغول تعریف مابقی داستان دماوند رفتنمان بودیم (!) بدلیل شلوغی بیش از حد که بدلیل بسته شدن یکی از خیابان های اصلی و فشار به خیابان فرعی و البته صدجور دردسر و کلافگی و داد و بیداد و فحاشی و ... شده است و صد شکر که این راه بندان کشته و زیر پا مانده ندارد !! راهمان را از یک بیراهه ادامه دادیم ...
ادامه مطلب ...