-
هنر فروشی یا حماقت خری !!
یکشنبه 1 بهمن 1391 16:42
دیروز برای یک کار محضری مجبور شدم برگ ساعتی گرفته و راهی خانه شوم ، بعد از اتمام کارم به آن یکی خانه رفته و تا عصر که در این یکی خانه مهمان داشتیم ، اوقاتم را با نوشتن ادامه ی داستان " روژان " و بازی همزمان تخته تلف کردم !! === عصر برای ناهار به این یکی خانه برگشتم و توفیق نشد چرتی بزنم و بعد از تماس دوستی ،...
-
زن یا مرد ، مسئله این است !؟!؟
شنبه 30 دی 1391 14:32
دیشب مهمان تشریف داشتیم ... همان مهمانی های دوره ای که هم منافع زیادی دارد و هم کمی تا قسمتی خوبیت ندارد !! البته چند تا غائب بزرگ هم داشتیم ، منظور از بزرگی ، ابعادی نیست بلکه از نوع حرافی است !! هر چند فوتورافچی باشد یا نباشد پشت سرش حرف زدن ایرادی ندارد ، می دانست مهمان است ولی نمی دانست چگونه جاخالی بدهد برای همین...
-
زور نوشت ...
جمعه 29 دی 1391 16:22
دیروز چند تا کار کوچک و بزرگ داشتم برای همین ظهر از کارخانه باید خارج می شدم !! تمام کارهایم را ردیف کرده سفارشات مربوط به گربه ها را دادم و راهی شدم ... اول باید به یک مجلس ختم می رفتم ، قرار بود با چند از همکاران که مل را بلد نبودند برویم ، برای همین منتظر تلفن شان ماندم و وقتی زنگ زدند چند دقیقه ای آنها را سرکار...
-
نندونم ...
جمعه 29 دی 1391 14:50
چه می شد اگر یکی از این همه خواب تعبیر می شد !!؟
-
اندر حکایت آمده است که ...
پنجشنبه 28 دی 1391 13:01
گنه کرد در بلــــــــــــــخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسگری ... در روزگاری دور آهنگری در بلخ می زیست که مثل همه ی آهنگران داستان های ایرانی تنش می خارید و هی بینی در کار حاکم وقت می کرد !! ( یعنی اگر پیرزن و آهنگر نبود ، هیچ داستانی شکل نمی گرفت !! ) حاکم محلی که از دست او به تنگ آمده بود نامه ای به مرکز می نویسد و...
-
نشاط دل غمگین ...
چهارشنبه 27 دی 1391 13:24
-
کوتاه نوشت ...
سهشنبه 26 دی 1391 16:56
یک چند روزی هست که حوصله ی نوشتن ندارم ، و این حالت دقیقا زمانی پیش می آید که با تراکم بالایی از انواع نوشتنی ها مواجه می شوم !! این زمان ها بیشتر از اینکه محتاج قلم و کاغذ باشم ( شما بخوانید کی برد !! ) نیاز به گوش شنوا دارم ( که اگر صاحب آن گوش ها لال باشد خیلی هم بهتر است !! ) تا یک ریز حرف بزنم و عینهو گنجشک از...
-
خاطره ی بی احتیاط ...
دوشنبه 25 دی 1391 23:14
( از وبلاگ بوی نا )
-
سرمای دی ...
یکشنبه 24 دی 1391 23:07
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... چند روز گذشته هوا واقعا سرد بود و آدم را یاد چله های سرد سالهای دور می انداخت !! البته آن زمان ها اصلا امکانات کافی وجود نداشت و آدم وقتی بیاد می آورد که با چه وسایل و لباسهایی روزگار می گذرانده تنش به لرزه می افتد !! === بعد از مدتها باز یاد یک حکایتی افتادم از روزگاران خیلی دور ، که...
-
اعتماد پناهنده و اعتبار پناهگاه !!
شنبه 23 دی 1391 11:37
هر چقدر هم که ضعیف باشی ، گاهی اوقات ، باید تکیه گاه اونایی که دوستشون داری باشی ...
-
تسلیت ...
جمعه 22 دی 1391 10:30
-
...
چهارشنبه 20 دی 1391 12:42
البته برای حافظ اولش آسان بود و آخرش مشکل ، برای ما اول و آخرش مشکلات داشت !! البته اولش پر از اشکالات بود و آخرش پر از مشکلات !! عشق عینهو شکلات می ماند !! آنچه کار را خراب می کند این حرفهای اضافی هستند که اول و آخر و وسط کار می آیند !!
-
مخفی کاری ...
سهشنبه 19 دی 1391 17:36
امروز مرخصی تشریف داشتم ، البته برای هر 3 روز آخر هفته نوشته بودم ولی همین یک روز را تائید کردند !! دیروز سرپایی خریدهای مربوط به نورمخفی های آپارتمان را انجام داده بودم و وقرار بود امروز دو نفر بیایند و کار را تمام بکنیم ولی نیامدند و کار برای چهارشنبه ماند !! === پریشب با دوستان بودیم و دوری زدیم ، سری به یک آنتیک...
-
کوه عینالی ( سرخاب ... عینال - زینال )
دوشنبه 18 دی 1391 11:55
این مطلب در وبلاگ قبلی ثبت شده بود و دوستان زیادی از طریق لینکی که در وبلاگ های مختلف داشت برای خواندن آن می آمدند ، به جرات می توان گفت کسی برای نوشتن درباره عینالی اینهمه بخودش زحمت نداده است و خلاصه تر از این در مورد این کوه نوشتن شاید امکان نداشت !! سالگرد هاشم یاران باعث شد یاد این مطلب بیافتم و اینکه بدلیل مسدود...
-
یاد یاران یاد باد !! سالگرد هاشم یاران ...
دوشنبه 18 دی 1391 11:22
-
ورزش بی ارزش !!
یکشنبه 17 دی 1391 09:48
دیروز عصر رفته بودم برای تیم فوتبال کارگاهمان لباس ورزشی بخرم ، آنقدر در مغازه شلوغی کرده بودم که طرف راضی شده بود بدون پول همه را بردارم و دست زا سرش بردارم !! همه ساله در کارخانه در برخی رشته ها مسابقه برگزار می کنند که من با ماهیت برگزاری همه ی آنها مخالف هستم !! دلیل هم دارد ... دلیل اساسی آن همان ویروسی است که در...
-
یک سر و هزار سودا ...
جمعه 15 دی 1391 15:03
امشب عجب خوابهایی دیده بودم ، یکی از یکی بدتر !! شاید هم از تاثیرات داروهایی بود که خورده بودم ... قبل از خواب یک مشت دارو برای خودم تجویز کردم و همه را باتفاق هم سوار یک لیوان آب کرده راهی کردم !! صبح سر راهم به خانه قدیمی رفتم آرایشگاه ، دیدم برادرکوچکم با برادرزاده آنجا تشریف دارند !! در محله ما را جدا از هم می...
-
تعطیلات سیاه ...
پنجشنبه 14 دی 1391 16:20
امروز اربعین حسینی است و تعطیل ... اما نه تعطیلی که دوست داشته باشم به ددر بروم !! دیروز و امروز هم تماسی مبنی بر رفتن به برنامه ی ددری پیشنهاد شد ولی چند تا دلیل برای نرفتن داشتم و یکی هم همین تعطیلی سیاه !! هنوز بقایای سرماخوردگی سه هفته پیش را با خود دارم و بسته به شدت و ضعف آن برنامه هایم را تنظیم می کنم !! امروز...
-
سرگرمی دیروز من ...
چهارشنبه 13 دی 1391 09:24
اول عدد خانه ی خالی را پیدا کرده بعد ادامه ی مطلب را بخوانید !! 12 15 4 3 2 20 28 5 4 3 30 45 6 5 4 42 66 7 6 5 56 ? 8 7 6 === دیروز یک ایمیل برایم رسید با این عنوان که عدد خانه خالی را پیدا بکنید و اینکه آن عدد رمز برنامه ی ایکسل ضمیمه ایمیل است و کسانی موفق به حل آن هستند که ضریب هوشی بالای 150 داشته باشند !!!! (...
-
حواس جمع و پرت !!!
سهشنبه 12 دی 1391 10:08
ممکن است آدم کاری بکند که در محله یا شهر یا دنیا مثل توپ صدا بکند !! کار غیرممکنی نیست که هر کس نتواند ، لازم هم نیست حتما کار خوبی باشد !! کارهای خوب عموما بی صدا هستند و تا صدایش به گوش اولین آشنا برسد سالها طول می کشد !!! همین کشیدن اسلحه و کشتن چند کودک در آنسوی ینگه دنیا در کسری از ثانیه در همه ی رسانه های خبری...
-
فال و حال ...
دوشنبه 11 دی 1391 16:57
-
قدر عافیت ...
یکشنبه 10 دی 1391 12:52
" قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید " آدم وقتی این جمله را می بیند و یا از کسی می شنود زود یاد سرماخوردگی اش می افتد و یاد سلامتی اش که بزرگترین عافیت زندگی است ... ولی اگر از راس هرم عافیت که سلامت باشد نظری به پائین تر بیاندازیم می بینیم که عافیت های زیادی هم وجود دارند که ما زیاد به آنها توجه نمی...
-
روزگار بهم پیوسته ...
شنبه 9 دی 1391 14:17
شعر تکراری دیروز ، که زیبایی اش را تکرار کم نمی کند ، هم نیم نگاهی بود به شب پنجشنبه و هم نیم نگاهی داشت به جمعه شب که مهمان بودیم ... دیروز بعد از حدود 6 ساعت ، بالاخره قسمت اعظم تلاشم برای تبدیل نسخه ی پشتیبان وبلاگ منهدم شده به فرمت ورد و امکان اعمال تغییرات برای تهیه پرینت به نتیجه رسید !! با این اینترنت لاک پشتی...
-
در مسیر پرواز ...
جمعه 8 دی 1391 14:08
-
نگاهی نو ...
پنجشنبه 7 دی 1391 22:39
امروز بحثی پیش آمد ، موافق میل و تجربه ی من !! چنان آرام از میان غرور و فروتنی رد شدم که انگار درکارتون " سفر به اعماق زمین " در مبارزه بین دو دایناسور از کنار آنها رد شده باشم !!! تجربه ی تازه ای نبود ولی این بار هر دو را بوضوح زیر نظر گرفته بودم !!
-
خاطرات عمر رفته ...
چهارشنبه 6 دی 1391 13:53
مولوی در یکی از شعرهایش آورده است : " ماهی از سر گنده گردد نی زدم " این عبارت کوتاه و در عین حال سنگین ، یکی از موارد اختلاف در بیان و معنی بود و زمان دبیرستان دبیر ادبیات نگون بخت ما هر از چند روزی بدام این سوال می افتاد و بیچاره هی توضیح می داد و ما هی جریان را کش می دادیم تا به زنگ آخر کلاس برسیم ... این...
-
حافظ هم فهمید ...
سهشنبه 5 دی 1391 13:39
-
یک عکس و دو حدیث ...
دوشنبه 4 دی 1391 16:28
1 هر چه من تلاش می کنم تا پا روی نفس ذلیل مرده ام بگذارم و کمتر بخورم شاید فرجی حاصل شود و چند کیلو وزنم کم بشود و استرس وزن بالای 90 دق مرگم نکند ایادی استکبار جهانی دست به دست هم داده و انواعی از تنقلات و ماکولات را سر راهم قرار می دهد ، تازه گزهایم را تمام کرده بودم و داشتم به استفاده از نقل بیدمشک روی می آوردم که...
-
مفهوم سرگردان در قالب کلمات !!
یکشنبه 3 دی 1391 13:43
نوشتی : نوشتم : ====== نوشتی : بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارن ؛ بعد چشمشون به یه گردو می افته ، خم میشن تا گردو را بردارن، الماس می افته تو زمین شیب و قل میخوره و تو عمق چاهی فرو می ره... می دونی چی می مونه !؟ یه آدم ، یه دهن باز ، یه گردوی پوک و ... یه دنیا حسرت !!! نوشتم : دستم یه الماس بود ... دوستم گفت : "...
-
دادو نامه !!
شنبه 2 دی 1391 21:17
من اول شهریور از وبلاگم یک نسخه پشتبان برداشته بودم ، البته انتهای هر ماه یک نسخه برمی داشتم و این کار را تا اول شهریور ادامه داده بودم ولی نمی دانم چی شد که فکر کردم نیازی به تهیه نسخه پشتیبان نیست و ... تا اینکه اواخر آبان ماه بلاگ من دچار برق گرفتگی شد و تنها چیزی که داشتم همین نسخه پشتیبان بود که تا ابتدای شهریور...