یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

همنشینی ...

 

بعضی ها ، مخصوصا خانم ها وقتی کنار یکی بنشینند , حتی توی اتوبوس ، توهم همنشینی به آنها دست می دهد و سیر تا پیاز زندگی شان را می ریزند بیرون !!

 

ادامه مطلب ...

خواب های زیبا ...

 

من هر از گاهی خواب های خیلی زیبا و عجیب می بینم و چند وقتی بود که قطع شده بودند و اخیرا یکی دو مورد باز سراغم آمده اند ... البته این بار سر و کارم با طبیعت و چشم اندازهای خیلی زیبا و عجیب بود !!

  

ادامه مطلب ...

تجدید دیدارها ...

 

چند ماهی می شد که دوستان و همکاران از من می خواستند به کارخانه بروم و حداقل برای صبحانه با آنها باشم ...

 

ادامه مطلب ...

داستان گنبد سیاه ( خمسه نظامی )


یکی از اثرگذارترین آثاری که خوانده ام ، خمسه نظامی گنجوی بود ... انتخاب این اثر برای خواندن نه بواسطه سفارش و محرک خاصی بود و نه در سنی مناسب برای خواندن و حظ بردن از آن ... ما در محیطی بزرگ شده بودیم که کتاب برایمان عجیب و غیرقابل دسترس نبود ، همیشه تعداد زیادی کتاب در قفسه کتابخانه و چند کتاب در طاقچه خانه حضور داشت و از همه مهمتر پدر مرحوم که یک خواسته اش از ما بیشتر از همه تکرار می شد : " عینک و فلان کتاب را بیاور ! " 

 

ادامه مطلب ...

خداحافظی سرد ...

 

امروز رفته بودم برای مراسم تدفین و خاکسپاری یکی از همکاران بازنشسته ... این روزها برای خاکسپاری زیاد می روم , نمی دانم فوتی زیاد شده یا فوتی در دور و برم زیاد شده است !؟

  ادامه مطلب ...