یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

دیدار شریف !!

امروز کار خاصی نداشتم و رفتم مرکز شهر برای چند کار معوق !! و یکی دو خرید هم داشتم که از این سو به آن سوی بازار در تردد بودم ... به هر کسی هم که می رسیدم می پرسیدند :" فلان جا خبری نبود !؟" می گفتم : " نه !! " ... شهر بیدار شده بود ولی کارمند روشن کننده دستگاه اینترنت هنوز خواب مانده بود !!

   

حوالی ساعت 11 بود که گوشی ام زنگ خورد و یکی از فامیل های طرف مادرم پشت خط بود ، بعداز تعویض گوشی ام ، حوصله نداشتم همه ی شماره ها را انتقال بدهم و توفیقی شد تا برخی ها را مشمول حذف کردم !! تا منبعد هر کسی سراغی از من گرفت نامش دوباره ذخیره شود و فضای خالی را بدهم فضای سبز !!؟ خبر رسید که به همراه پسرش در تبریز هستند و دارند بطرف مقبرةالشعرا می روند تا پسرش برای شهریار یک فاتحه ای بخواند و دیداری با قبرش تازه بکند !!! راهم زیاد دور نبود و خبر دادم که خودم را به آنجا می رسانم ... ناگفته نماند که گفتم شهریار زندگی پرفراز و نشیبی داشت و با فاتحه کارش راه نمی افتد و یک یاسین هم بخوانند تا مرهم زخم هایش بکند !! چند دقیقه بعد آنجا بودم و پسر  و پدر را دیدم  ... پدر هم سن من تشریف داشت و پسر دانشجوی ترم آخر دانشگاه شریف !!؟؟ دختر من هم که تازه دارد می  رود مهدکودک !! حدود یک ربع و یا نیم ساعتی باهم بودیم و کلی با پسرش حرف زدم ... چند تا نکته کلیدی به پسرش گفتم تا فکر نکند چون در شریف می خواند تا آخر عمرش شریف خواهند ماند (!) و دست خالی از تبریز راهی نکردم ؛ اصلی ترین سوغات تبریز ، تجربه است !!

 

دانشجوی موادشناسی بود و یک قرابتی هم با هم از آن ناحیه داشتیم ... بالاخره منهم بیست و چند سال در ریخته گری بودم و سر و کارم با همان چیزی بود که آنها می خواندند و برای همین وقتی مثالی می زدم ، می رفتم از آن ناحیه مثل می زدم و من و جناب دانشجو می خندیدیم و پدرش فقط نگاه می کرد !! 

 

روی هم رفته دیدار مختصر و خیلی خوبی بود ... آنها باید می رفتند و در وقت اداری به سراب می رسیدند و مجال همسفره گی سر ناهار را نداشتند !!

 

===

 

برگشتنی سر راهم نوراخانیم را از مهد برداشتم ... مسئول مهد از من کارت شناسائی خواست تا ببیند واقعا پدرش هستم یا نه !! من با هیچ کنترلی مشکل ندارم !؟!؟


هیچ خبری در شهر نبود ... یکی از دلایلی که می گویند تحریکات از خارج است این است که مثلا شنبه های اعتراض راه انداخته اند و نمی دانند که اینجا شنبه شروع هفته کاری هست و اگر در فرانسه جلیقه زردها ، شنبه ها به خیابان می آمدند بدلیل این بود که شنبه آنها آغاز روز تعطیلی آخر هفته بود و تصادفی با جریان روزمره زندگی نداشت !!!  اخیرا هم که خیلی ها دندان تیز کرده بودند به مشارکت حداکثری ترک ها و خاصه تبریز (!) در جریان اعتراضات و از قرار معلوم و آنچه دراینترنت دست به دست می گردد ، جناب اعلیحضرت ولیعهد در انتظار سلطنت (!) فرموده که هیچ اعتقادی به آموزش به زبان مادری ندارد و تقریبا با این کارتِ غلطی که بازی کرده است (!) نصف بازی را از حالا باخته و اگر به جایی هم بند بشود (!) نصف کشور را از دست داده است !!!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد