امروز اتفاقی به بازی والیبال رسیدم ، فینال زیبایی که بین دو تیم فولاد سیرجان و شهداب یزد بود ... هر دو تیم خوب بودند ولی تکیه داشتن به یکی دونفر کار را سخت می کند ، در بازی دومی که بین دو تیم بود درخشش غفور خیلی طلایی بود ولی امروز کم آورد و تیم هم ....
گیم سوم را فولاد با فاصله و با راحتی بدست آورد و بعد از آن بدفرهنگی تماشاچی ها رخ نمود ، برخی از تماشاچی ها که من شک دارم همه شان از هواداران شهداب بوده باشند و احتمال می دهم کسانی بودند در نهایت غرض و مرض از اینکه تیم شان به اینجا نرسیده بود(!؟) و به زمین فولاد بطری آب پرتاب می کردند و تقریبا همه بازیکنان در حال خشک کردن زمین زیر پایشان بودند ... پادرمیانی و تقاضای بازیکنان بزرگی مانند غفور هم چاره ساز نبود !؟ این حیوانات دوپا حداقل باید حرمت کسانی که سالها برایشان افتخارآفرین و شادی آفرین بودند را نگه می داشتند ... کار کمی سخت شد و حتی احتمال می رفت داور بازی را با حکم خودش خاتمه بدهد ولی با دلسردی مشخصی که بازیکنان شهداب از خود نشان دادند ، بازی خوب و زیبا ، نازیبا تمام شد ...
جمله ای متناسب با حال و روز این روزهای کشور از ذهنم گذشت و می نویسم تا بیادگار بماند ، « ما هزار مذاکره به خودمان بدهکاریم ! »
هزار و دویست سال پیش عده ای احمق که مثلا قاری و حافظ قرآن بودند امام علی را تنها گذاشتند و رفتند پای میز مذاکره با کسی که به دغلبازی و فریبکاری و حرامزادگی اش باور داشتند و سرافکنده و قافیه باخته برگشتند !؟ این روزها ، ابوموسی اشعری ورژن جدید ، کسی که ادعای نهج البلاغه خوانی دارد ، می خواهد کار نیمه تمامِ روباه و راسو را تمام کند و سر میز مذاکره برود ، احمقی که از حال و روز دو ماه پیش زلنسکی درس نگرفت !؟
به راستی که تاریخ از دست این احمق ها اینهمه کش آمده است !!
با درود
حتما بازی دیدنی ای بوده
مم فکر می کنم با توجه به تهدید ها نتیجه ای نداشته باشد
مذاکره ای دو راه حل فقط روبروی یک طرف باشه یا اینی که ما میگیم را بپذیرید
یا باباتون را در می آوریم
همه ی رسانه ها هم دست بدست هم داده اند که تو دل مردم را خالی کنند
به نظر من ایران باید به جرگه ی کشور ها صاحب بمب اتم بپیوندد
سلام
با کشوری که دشمنی علنی وجود دارد ، مذاکره مفهومی ندارد ... البته نیاز به حمله آمریکا نیست ، بچه هایمشاوران ، مدیران و وزرای ایرانی را بیرون بکنند همه چیز حل می شود