یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

راهی می شویم ...

 

این سه روز اول هفته را مرخصی رد کرده ام ، دوستم پیشنهاد داد برویم دیزین برای اسکی !! بقول شهریار " عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست " تا کی باید مثل خیلی ها بنشینم که بعد از بازنشسته شدن فلان کار خواهم کرد و فلان کار و فلان کار ... امروز را که عمر را فرصتی ست باید رفت تا آن زمان چه پیش آید و چه شود ...

   ادامه مطلب ...

یلدایی ها !!

 

http://s3.picofile.com/file/8229881784/photo_2015_12_25_23_50_41.jpg


میگم آدرس بدهیم ، جلاد دولت تدبیر و امید برود یارانه ی اینها را قطع بکند !!

 

کِش می دهیم ...

 

ما عادت کرده ایم همه چیز را کش بدهیم ... چرا !؟ چون روابط ما مثل خودمان است و خودمان هم که هزارتوی دست نیافتنی هستیم و برای اینکه کارهایمان به هم بیاید باید هی از این طرف و آن طرف کش بدهیم ...

  

ادامه مطلب ...

قدیم در زندگی امروزی ...

 

در را باز می کنم ، جای خالی تو در پشت میز ، سلام را در دهانم می خشکاند ... دیروز بود که با بغضی غلیظ (!) آخرین خداحافظی ات را کردی و رفتی ، عادت سلام دادن من هم خیلی زود فراموشم خواهد شد ؛ بهمین سادگی تو هم شدی جزو خاطرات قدیمی !! ( امروز باز یکی از همکاران از کار بیکار شد !! )

  

ادامه مطلب ...