آب3 !!

شانسم کشیده است و از بعد از شام جمعه یکی از دندان هایم که 65 بار توسط افراد مختلف عصب کشی شده است (!!) آبسه کرده و شدیدا درد می کند !! از دیروز یک جمع خیر راه افتاده اند و بسته های پیشنهادی مختلفی در مورد دندان و مراجعه به دندانپزشک به من می دهند ...

یکی از دوستان هم با قیافه ی خیلی جدی بعد از یک ربع منبر گذاشتن به من گفت : " از من می شنوی بده مشارکتی کار بکنند !!! " البته قبل از نظر صائب ایشان در مورد گودبرداری و ... هم نظر داده بودند !!!

یک موردی هم پیشنهاد دادند که یک خانم دکتر است و متوجه نشدم تعریف هایی که می کردند مربوط به خودش می شد یا کارش ؛ چون سر هر پاراگراف جمله ی " خودش هم مجرد است " را اضافه می کردند ... منهم گفتم : " اگر قبول کند که بعنوان جهیزیه کار دندان های مرا تقبل بکند منهم بعنوان مهریه حاضرم تمام عمر زبانم را وقف تعریف کردن از او بکنم !! " همکاران نزدیک می دانند که بزرگترین خوشبختی این است که کسی از نیش زبان من در امان باشد ، باور ندارید زنگ بزنید 118 شماره فوتورافچی را بگیرید و از او بپرسید !!!

===

بقول یکی از همکاران بعد از 60 قسمت دیروز جومونگ آمد یک نصفه بخندد که خبر مرگ مادرش را برایش آوردند ... البته منهم بدلیل دهان درد نصف سریال را سرپا تماشا کردم ... دیروز ضربان قلبم را زیر دندان عقلم حس می کردم ، بازی تخته هم افاقه نکرد و بالاخره تصمیم گرفتم بخوابم ، یک مشت دارو خوردم و خوابیدم ، از ساعت 11/30 تا 5/30 که از خیر تختخواب گذشتم بیش از 5بار بیدار شدم ، البته بیدار شدنم بخاطر انواعی از خواب های وحشتناک بود و از قرار معلوم هر یک از کپسول ها و قرص ها که در شکم مبارک باز می شد بلافاصله در خوابم مجوز اکران می گرفت ... اگر دندان دردی که متعاقب بیدار شدن سراغم می آمد نمی آمد مطمئنا دو قسمت به داستان توهم می افزودم ... ادامه داستان باز به مشکل خورده است ، دو تا جریان باید نوشته شود که یکی بدلیل بدآموزی های غیراخلاقی و دیگری بدلیل یک صحنه ی ویژه هولناک هنوز اجازه ی نوشتن نگرفته است ، هرچند خوابی که دیروز دیدم بطرز زیبایی تلفیقی از هر دو جریان بود !!