یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ددر کاری ...

  

 

من امروز باتفاق سه تن از همکاران رفته بودیم مهاباد ، برای یک بازدید دوره ای از نوع ISO TS ، و همچنین یک بازبینی روش کار و کنترل کیفیت و از این کارها .... 

 

هر سال یک برنامه ی بازدیدی از این نوع برای تامین کننده ها در نظر گرفته می شود که قسمت تامین کننده ی ماسه شامل من هم می شود ... این قبیل بازدید ها ذاتا چیز خوبی هستند ، هرچند رفتن ما نوعی جسارت در حد خودکشی محسوب می شود ، مثل تنها رفتن جومونگ بود پیش سونگ ین !!  

 

ما در این بازار آشفته و بهم ریخته  ( از همه نوع !! ) رفته بودیم تا تامین کننده ای را الک غربال بکنیم که 170میلیون ناقابل از ما طلب دارد آنهم بیش از یک سال !! یکی از بهم ریختگی ها این است که این سفرهای کاری همیشه بدون برنامه ریزی صورت می گیرد ( این به معنی بی اطلاع رفتن نیست ها !! ) هر وقت ما می رویم ، یک نیم ساعتی از بابت بدهی شرکت درد دل مدیرعامل آن شرکت را گوش می دهیم که برای خالی شدن ایشان خوب است ولی برای گوش سنگین شده ی ما فایده ای ندارد !! چون خودمان دنبال چاهی می گردیم برای گفتن حرف هایمان !!!! چند روز بعد از رفتن ما کارخانه قسمتی از حساب را پرداخت می کند !! ( اگر چند روز قبل این کار را بکند حداقل نقش سنگ صبوری از گرده ی ما برداشته می شود !! ) هر وقت ما می رویم می بینیم یک برنامه ای برای توسعه در دست اجرا دارند که یک ماه بعد جواب می دهد !! این یعنی بازدید امسال ما بیشتر از یک ددر نبود و بازدید سال بعد ضروری تر است و ...  

 

  

=== 

 

یکی از بهترین جنبه های این ددر تماشای تالاب بسیار زیبای " قوپی باباعلی " بود ... این تالاب در ددر دو سال قبل بصورت تاسف باری خشک شده بود و یک خاطره ی بد را در ذهن من ثبت کرده بود ، ولی امروز بعد از پیچیدن به جاده ی فرعی معدنی که برای بازدید رفته بودیم ، در دوردست چشم انداز تالاب با اعکاس بسیار زیبای تپه های بالا سرش بسیار دیدنی و جذاب بود ... فقط فاصله خیلی دور بود و آفتاب در بدترین موقعیت برای گرفتن عکس ، دوستان هم که اهل حال نبودند و دور زدن در بازار نیمه تعطیل تاناکورا را به گذراندن چند دقیقه در پای این تالاب زیبا ترجیح داده بودند !!!  

 

 

  

البته فاصله زیادی دور بود و عکس گرفتن سخت ولی برای تماشا مشکلی نبود !!

 

دومین جنبه  گردش در بازار تاناکورا ( همان بازار اجناس دست دوم !)  مهاباد بود ... این بازارها زمانی در کشور رونق گرفت که سریال اوشین را پخش می کردند و چون شوهر اوشین ( ریوزو تاناکورا ) رفته بود و دست فروشی می کرد از تاثیرات سریال این بود که این بازار ها را بازار تاناکورا نامیدند !!!  

 

اصلا حسی برای خرید نداشتن ، نیازی هم به چیزی نداشتم ، چیزی هم نبود که خارج از این دو بتواند مرا تحریک بکند !! شاید اگر همه ی بازار باز بود من باب کادویی دادن کلی خرید می کردم که خوشبختانه 60% بازار بسته بود ( بدلیل اینکه سر ظهری بود !!! ) 

 

سومین جنبه این بود که با توجه به اینکه دوستان با کمی تاخیر و نق زدن یک صبحانه ی ناهارگونه نوش جان گرده بودند و ایضا در محل کارخانه کمی تا قسمتی ناهار خورده بودند ( البته بغیر از من که بدلیل وجود پیاز در غذا و بوی شدیدی که داشت نه تنها نخوردم بلکه از اتاق رفتم بیرون !!! ) بعد از بازار گردی خودمان را مهمان سیب زمینی کبابی کردیم که یکی از جاذبه های گردشگری آذربایجان غربی محسوب می شود !!! 

  

  

پایان نامه همکار محترم در خوردن کباب مشهور بناب برای صبحانه  !!

  

 

تلاش ستودنی همکاران در خوردن یرآلما کبابی  ( سیب زمینی کبابی ) !!

  

زمان خوردن سیب زمینی کبابی من کمی با فروشنده شوخی و مزاح کردم و بنده خدا باندازه ی نیم میلیمتر نیشش باز شد !! بعد به من گفت : " در این دوره و زمونه مشکل میشه کسی را پیدا کرد که بتواند بخندد !! " همین دوستی که در عکس بالا است بلافاصله دوید وسط حرفش و گفت : " آخه این هنوز مجرد است !! " گفتم : " با این حساب دلیل بدبختی و خوش نگذشتن برای شما ازدواج است دیگر !؟!؟ " گفت :" آره دیگه ... " گفتم : " من این مطلب را در وبلاگ می نویسم تا خانمت اگر گذرش از اینجا افتاد بخواند و بداند از کجای گوش ات باید بکشد !!!! " 

 

ضمنا این حضرات با چنین فعالیت های جانفرسایی ، دائما از اضافه وزن و کالری و پزشک تغذیه و ... حرف می زنند !!! 

=== 

 

در پست قبلی یک عبارت نوشته بودم که دوستان بریا خواندنش به مشکل برخورده بودند ، لذا ترجمه و تدریس مربوط به آن را در ادامه همان پست درج می نمایم !!!!! 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
محمدرضا چهارشنبه 6 آذر 1392 ساعت 14:00

خوبه که ددر کاری بوده ، سه چهارم مطالب درمورد تاناکورا و یرالما و بناب کبابی بود اگه فوتورافچی هم همراهتان بود اون یکچهارم باقی مانده هم به ایشان تعلق میگرفت .

البته که ددر کاری شامل یک مجموعه عکس و کلی توضیحات برای کارخانه بود ...
آنچه در ادامه آمد حواشی بود و البته مشتی نمونه خروار !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد