دیروز مهمان داشتم ، یکی از دوستان ( چل برگ ) آمده بود تبریز ... قراری گذاشتیم و دیداری تازه کردیم ، حرف برای زدن همیشه هست ، برای ما که عادت داریم پشت سر دیگران حرف بزنیم هیچگاه حرف کم نمی آید ولی قدم زدن بدون حرف زدن در کنار یک دوست عالمی دارد ، البته شاید خیلی ها نپسندند !!
ادامه مطلب ...
دیروز را تا رفتن آفتاب در خانه ماندم تا بقول دوستم دست قصاب ها به من نرسد و از کشت و کشتار عید قربان جان سالم بدر برده باشم !!
ادامه مطلب ...