در برخی زمان ها اتفاقی در کشور می افتد که بواسطه اقدام جمعی می باشد ، این قبیل اتفاقات زیاد نیستند ، چون حالتی که بتوان جمع را تحریک و تحت تاثیر قرار داد بندرت پیش می آید ؛ مثل همین انقلاب ! برخی ها فکر می کنند انقلاب یک اتفااق سیاسی معمولی است و هر کسی می تواند با یک تلنگر ملتی را به حرکت در بیاورد !؟ ( حتی افراد سیاسی بزرگی مانندشاهزاده و رجوی و ... )
حرکت های بزرگ برآمده از پتانسیل بسیار عظمیمی ست که در درون جمعیت و یک قسمتی از یک ملت بناگهان فعال می شود و راه می افتد و همه را همراه می کند و چه بسا در زمان کوتاهی ، آنکه مخالف حرکت بود محکم تر شعار بدهد و حتی مخرب تر عمل بکند ؛ حداقل ما در زمان انقلاب هم همین ها را دیده بودیم ! و در موردی که به آن اشاره خواهد شد هم ، متاسفانه ، دیدیم !
خشک شدن یک دریاچه ، یک امر طبیعی کوچک نیست ... حتی اگر حادثه ای طبیعی باشد ، مطمئنا یک حادثه بزرگ طبیعی است ... حجم اتفاق واقعا بزرگ است و نسبت دادن آن به یک فکر و به یک عمل ، نشان دهنده مغرض بودن و نوعی تسویه حساب شخصی است ! دریاچه ارومیه با وسعت نسبتا قابل ملاحظه اش ، از حوالی سال های 1352 راه زوال خود را شروع کرد ... در آن زمان هر اقدامی ؛ حتی به ضرر اکوسیستم منطقه (!) نه تنها به چشم نمی آمد ، بلکه غیرقابل دفاع بود !! و شاید هم تحسین بهمراه داشت !؟ جاده کشی از مسیر تبریز - آذرشهر به جزیره اسلامی و تبدیل بزرگترین جزیره منطقه به یک شبه جزیره و اتصال هفت روستای کوچک و با سکونت سخت (!) به جامعه بیرون از دریاچه (!) که در آن زمان نه به خاطر رفاه روستائیان (!) ، بلکه به منظور تاسیس مناطق گردشگری آنچنانی احداث می شدند (!) ، اولین ضربه کاری بر زندگی دریاچه بود ، این اتوبان بزرگ از روستای خاصبان تا روستای سرای در جزیره اسلامی ( شاهی ) کشیده شده است و در عکس هوایی مانند کراواتی ، گردن ارومیه را فشرده و خفه کرده است ! درآن سالها همه این نظر را داشتند دریاچه شور ارومیه ، استفاده ای ندارد و یک موهبت خدادادی بی مصرف است و حداقل می شود از آن استفاده توریستی کرد !! این نظر حتی بعد از انقلاب هم رواج عمومی داشت ( چون کسی که قبل از انقلاب رئیس منطقه بزرگ کشاورزی دشت مغان بود و مطمئنا درجلسات شاهنشاهی حضور داشت ، بعدها انقلابی شد و وزیر جهاد شد ! ) و در بحث آبخیزداری ، یکی از دلایل خشکی و رکود کشاورزی منطقه شمرده می شد و این عبارت که آب های منطقه به طرف دریاچه شور سرازیر می شوند ، بین بزرگ و کوچک شایع و همه گیر شده بود و زندگی دریاچه را عامل فقر منطقه می دانستند و برای همین برای کشتن دریاچه یک اقدام اساسی صورت گرفت ! هم ازطریق دستگاههای دولتی زمان سردار سازندگی (!) سدهای خاکی زیادی بر سر راه آبهای جاری بطرف دریاچه زده شد که این سد ها ، هر کدام در رونق کشاورزی منطقه خود نقش بسزایی داشتند و چندین روستا را از حالت دیم به حالت آبی تبدیل می کردند ! و هم از طریق مردم ، اقدامات طماعانه و ناشیانه و خودخواهانه ؛ اغلب با پرداخت رشوه (!) برای افزایش تعداد چاه برداشت آب در اطراف دریاچه صورت گرفت و همه زا این آبادانی سریع خوشحال شدند ... برای نمونه در منطقه شهر سلماس ، فقط در قسمت جنوب غربی شهر چند فقره باغ مشاهده می شد و یا زمین های کشاورزی امکان آبیاری داشتند ولی به لطف همین برداشت های غیرقانونی آب نه تنها سلماس به باغ شهر تبدیل شده است بلکه در مناطق شمالشرق که عموما خشک و فاقد آب بودند نیز باغات سرسبز چهره منطقه را عوض کرده اند !
و دریاچه زمانی به حالت احتضا رافتاد که کسی فکرش را نمی کرد و انتظارش را نداشت ... وقتی استارت مرگ زده شد ، دیر شده بود و اقدامات ناقص جوابگو نبود و اقدامات فراگیر هم ممکن نبود ، چون مردم فقیر منطقه اطراف دریاچه ، حالا باغدار و پولدار شده بودند و زندگی شان رنگ و رویی گرفته بود و حاضر نبودند بخاطر زنده شدن دریاچه ، اقدامات خلاف قانون و طماعانه را کنار بگذارند !! و رسانه ها و افراد اغلب مغرض (!) متفقا انگشت را به سوی دولت ها می گرفتند که اقدام عاجل بکنند و هیچکس اشاره ای به مردم نداشتند ... این مسئله به صورت متناوب و در زمان هایی که نیاز به التهاب در جامعه ( آذربایجان ) می باشد، بالا می آید و نسبت مستقیمی با جریان های پانترکی دارد ... مثلا عکس پائین در این چند روز با سرعت بالایی در اینترنت بارگذاری شده است
این بود ..........................و.......................این شده
در حالیکه واقعیت داستان چیز دیگری بوده و هست و به آن اشاره نمی شود و آن عکس پائین است که خودم بصورت ناقص دستکاری کرده ام (!)
این هست ........................و.........................این بود !
شاید برای همین است که این تحیکات مغرضانه ، کم اثر بوده و مطالبه جمعی را بهمراه نداردو تنها توسط برخی کاربران احساساتی و مغرض ، منتشرو می شود و چند روز بعد دوباره فراموش می شود ... از نظر سیستمی و دولتی بزرگترین قاتل دریاچه ، در زمان قبل از انقلاب کسی بود که دستور و پیشنهاد ساخت بزرگراه دریایی خاصبان تا سرای را صادر و عملی کرد (!) و بعد از انقلاب هم دولت سازندگی با ساخت سدهای بدون مطالعه آغاز کرد و در راس پیکان تخریب ، عیسی کلانتری قرا رداشت که بیست و چند سال وزارت کشاورزی و جهاد کشاورزی را بعهده داشت و راه دریایی بین آق گنبد تا گلمانخانه ( اتصال دو بندر و اتصال دو استان شرقی و غربی دریاچه ) را کلید زد و نام برادر شهیدش را روی آن راه گذاشت تا نام خانواده اش را به تمام استان تحمیل بکند (!؟) و متاسفانه در سالهای گذشته قاتل اصلی دریاچه (!) بعنوان متولی نجات و احیای آن گمارده شده بود که کاری به جایی نبرد ... و حالا هم هر کجا می نشیند محاسبات ریالی می کندکه هزینه انتقال آب عمان به مرکز اسران چقدر هزینه برداشته است و با این حرفها داردگناه خودش را کمرنگ می کند و توپ را به زمین رسانه های مغرض می اندازد تا بهانه ای برای هیاهو داشته باشند و مثل وزرای قبلی که گند کارهای خود را به سیاستها ربط می دهند ادعا دارد که در آن زمان ها هم مخالف جدی اجرای این طرح ها بود !؟!؟
هنوز در این کشور ، نفاق و دوررویی و منفعت طلبی شخصی ، حرف اول را می زند و تدبیر جمعی برای رفع مشکلات اساسی وجود ندارد و برای همین انتظار روزهای خوب با این شرایط همچنان در وضعیت رویا قرار دارد !
مشکل عدم مدیریت درست منابع اب همه جا هست.ولی چون زخمش باندازه پیر پسر زشت و همه گیر نیست دیده نمی شود.
البته فرهنگ عمومی مصرف هم در جامعه ما خیلی غلط است ... مردم با پول و پارتی مدیر می شوند که دیده شوند نه اینکه کاری بکنند !
