یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ددر تابستانی ...

 

دیروز حوالی ساعت 11-12 بود که به قصد یک ددر و دور زدن از خانه زدیم بیرون ... هوای تبریز هم کمی تا قسمتی گرم شده بود و مطمئنا در وقت ظهر گرمتر هم می شد ! 

 

مسیرمان را ادامه دادیم و بطرف شهرستان اهر رفتیم و بعد بطرف کلیبر ادامه مسیر دادیم ... در هر دو راهی من یک سری تجزیه و تحلیل ها می کنم که برای خودم خیلی لذتبخش است ؛ مثلا دوراهی هریس - اهر و یا کمی بعد دوراهی مشکین شهر - کلیبر و باز دوراهی هوراند - کلیبر و حتی در خود کلیبر هم انتخاب های متفاوتی وجود داشت ... این بار از مسیر جانانلو بطرف کناره رود ارس رفتیم تا اگر مساعد بود کمی برای نوراخانیم ددر پیک نیکی مهیا بکنیم ! هوا گرم بود و آب رودخانه در حد قسم خوردن بود !! ما یک اصطلاحی داریم که وقتی می خواهیم به کم بودن چیزی اشاره بکنیم می گوئیم که باندازه قسم خوردن هم نبود !! تیرماه و کرانه ارس داستانش فرق می کند ... 

 این روزها همه ماشین ها کولر دارند و مثل قدیم نیست که پیکان ها با کولر بادی کار می کردند ( باز گذاشتن پنجره ! ) البته همان قدیمی ها با همان پیکان ، تابستان می رفتند مشهد و شاکی هم نبودند !!؟ ماشین های بزرگتر و شاسی و... هم که کولرهایشان عین سردخانه کار می کند !! ولی هنوز فرهنگ عمومی خیلی ها در حال چرتکه انداختن هستند و راحتی زن و بچه و مسافر را زیاد لحاظ نمی کنند و به فکر این هستند که اگر کولر را باز بکنند مصرف بنزین شان چقدر زیاد می شود و ماشین های زیادی بودند ؛ که اتفاقا ماشینهای خوب و باکیفیتی بودند و با پنجره باز و در هوای گرم در حال تردد بودند ...

خلاصه اینکه مسیر کلیبر را از جاده جانانلو رفتیم تا جانانلو و تغییر خاصی که دیدیم ، بزرگتر شدن دریاچه پشت خداآفرین و زیرآب رفتن قسمت های بیشتر بود و درختانی که توی آب بودند ! مسیر را تا عاشقلو بطرف غرب ادامه دادیم و به مسیر جنگای آینالو وارد شدیم و چند دقیقه بعد افت دما تا ۱۰-۱۵ درجه محسوس بود و رفتیم تا بلندین ارتفاع جاده و بعد همان مسیر را بطرف مکیدی و قلعه بابک و کلیبر برگشتیم ...

اطراف جاده ، یا مزرعه های گندم بود که در حال برداشت بودند و در مناطق طبیعی علف های زرد شده و بوته های زیبای خار بودند با رنگ ها و جلوه های مختلف ... طبیعت خودش را علاف چند تا گل نمی کند ، گلها می آیند و چند روزی خودنمایی می کنند و می روند ! آنچه طبیعت و خاک را نگه می دارد پوشش گیاهانی هست که در دکان هیچ شاعری نامی ندارند ولی ارزش بالایی در طبیعت دارند ...

 

 

در میانه راه در یک مسیر جنگای توقف کردیم تا نوراخانیم اقدامات اکسپلورری خود را اعمال نماید و چوب برداشته بود و ما را به خط کرده بود و زیر درختان بلوط و فندق می رفتیم و به ما آموزش شکار خرگوش می داد ، کودک که نمی تواند بزرگی ما را رعایت بکند ، ما خودمان کودکی اش را تحمل می کنیم !؟ البته من نقش بابای بازیگوش را دارم و اغلب دعوایمان می شود !!؟

 

 

زیر درختان بلوط ، هسته های بلوط دوباره روییده بودند و جالب اینکه قسمتی از نهال از زیر بلوط در زمین رفته بود و قسمتی از بالای آن بیرون آمده و برگ داشت و  هسته را هم با خود بلند کرده بود ... فندق ها هم نرسیده بودند !

برای ناهار ، آبدوغ داشتیم و خیلی هم چسبید ، هنوز خنک مانده بود و اگر یکساعت هم تاخیر می کردیم آشدوغ می شد ...

و کمی بعد رفتیم ابتدای مسیر دره جنگلی فلعه بابک و چند قدمی پشت سر نوراخانیم بالا رفتیم و هم تجدید خاطره شد و هم مسافران عجیب و غریب این روزهای قلعه را دیدیم ... قبول که انسان اشرف مخلوقات است ولی باید طوری زندگی بکند که اکرم مخلوقات بشود و الا تنها با اشرفی  ، راه به جایی نمی برد !؟!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام یکشنبه 29 تیر 1404 ساعت 07:39

خوش باشید
ما با ماشین های بدون کولر زیاد سفر کرده ایم
ماشین کولر دار در سال ۵۷ و ۵۸ منحصر می شد به بنز و شورلت
ایران هم شورلت نوا زد و کادیلاک ایران
فکر کنن جفت شون کولر داشتند
ولی از قدیم قدیما همه ی خودرو ها بخاری داشتند
حتی اولین خودروی که خریدم به قیمت ۲۶ هزار تومن صفر کیلومتر و به زحمت فروختم شانزده هزار تومن بخاری داشت که اتاق را سونا می کرد
خوب من هم در ترافیک کولر را خاموش می کنم
چون به نظرم فشار هم به خودرو می آید و هم به صاحب خودرو

سلام
منظورم در ترافیک های طولانی و یا شرایط خاص نیست ... برخی ها عموما برای مسایل اقتصادی مدل سوزنی عمل می کنند !؟ یک جاهایی شیر اسراف را باز می گذارند و جاهای زیادی هم مته به خشخاش می گذارند !
مخصوصا که بوی سیگار ماشینهای مجاور بدجوری اذیت می کند و در ترافیک ما پنجره را حتما می بندیم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد