یادداشت های دادو

طنازی و این حرفها ...

 

امروز در اخبار جراید مجازی و نیز از طریق برخی دوستان نزدیک به جراید ، خبری خواندم در رابطه با مرگ خودخواسته یکی از طنزنویس های ، کمی تا قسمتی مطرح ، در حوزه سیاست ... زندگی شخصی هر طنازی به حوزه ای که در آن کار کرده است ، نزدیکتر است !؟

 


سیدابراهیم نبوی را از سالهای کمی دورتر می شناختم ، از زمانی که در روزنامه عصرآزادی برای خود ستونی داشت به نام بی ستون ! همین ستون داشتن در یک روزنامه مطرح شده (!) خود نشانه ای از قدرت نویسندگی او بود و اینکه در این روزنامه ی مطرح شده (!) به چه جناحی نزدیک بود و از کجاها مطلب بدست می آورد تا بنویسد ، طنزنویسی در عالم نویسندگی ، یک جسارت ریسک بالا محسوب می شود ... شما بهرحال نزدیک به یک پرتگاه هستید !؟ یا از این طرف بام می افتید و نوشته هایتان به لحاظ بی اخلاقی بودن و بی بندو باری طرفدار پیدا می کند و یا اینکه روی لبه ی تیز و تیغ اندیشه ها راه می روید !؟ و البته نبوی از دسته دوم بود... و بعدها که دست و دلبازی زیادتری در زمینه خرید کتاب داشتم ، کتاب هایش را می خریدم ... فروش کتاب هایش مرهون اعتباری بود که در ستون  بی ستون روزنامه کسب کرده بود و بیش از یکبار خواندن ، وقت تلف کردن بود !

طنازی یک قدرت استراتژیک و حتی معنوی ، از نوع سنگین ، می باشد ! ولی آن را شغل و پیشه کردن !؟ سنگینی زیادی ندارد ... ربطی هم به نویسندگی ندارد !؟ در زندگی روزمره هم می توان طنازی را در جاهای خاصی بکار برد ولی باید خیلی زیاد مواظب و مراقب بود ، غلتیدن در لودگی و فرو افتادن در غیراخلاقیات دارد که لکه ی بی شخصیتی اش تا مدتها پاک نمی شود !؟

 

 

سید ابراهیم نبوی که دوستداران مطبوعاتی اش در بکار بردن سید در جلوی اسمش اکراه دارند ، انتخاب عجولانه و اشتباهی کرد !؟ دقیقا مثل کسانی مانند مهاجرانی و مسعود بهنود ... حیف است او را با دیگرانی که چیزی در چنته نداشتند مقایسه بکنیم !؟ آنها خودشان را به بهای اندکی به کسانی فروختند که ارزش یک چانه زدن هم نداشتند ؛ خاتمی قلابی بود که حکومت ایران برای ماهی های زبل به کار برد ، ماهی های کوچکی که زودتوهم نهنگ بودن به آنها دست داده بود !؟ کسانی که اندیشه هایشان عاریتی بود ولی قلم شان و قدرت نویسندگی شان خیلی جاافتاده و قوی بود ... آنها در مقاطعی به کار گرفته شده و بعد طرد شدند ؛ نه در زمان سر سفره بودن محترم بودند و نه در خارج از گود معتبر !؟

تاریخ پر است از آدمهایی که در طبقه بندی اجتماعی  درجه دو و درجه سه هستند !؟ این آدمها مصارف مقطعی در سیاست بازی ها دارند ، نه ریشه محکمی دارند و نه ظرفیت بالایی !؟ تاریخ مصرف دارند ... البته نحوه شناسایی آنها بعد از جمع و تفریق کردن و معدل گرفتن از زندگی شان بدست می آید ، روزهای طلایی و روزهای ذغالی زیادی دارند و به راحتی نمی شود معدل گرفت ؛ مخصوصا که دائما در تلاطم فکری هستند !؟ مثلا صادق قطب زاده هم ازآن دسته بود ، شما از بودن تا نبودنش یک معدل بگیرید و ببینید ارزش نوشتن یک ستون یادبوددارد یا نه !؟ صادق خلخالی هم یکی دیگر از این صادق ها بود ، از آمدنش نبود گردون را سود ، از رفتن او هم به جلالش نفزود !؟ یکی دیگر از این صادق ها ، زیباکلام هست ... آدم را یاد حرف زدن های مرغ مینا می اندازد !؟ تاریخ ایران زمین از این افراد زیاد داردو متاسفانه خیلی زیاد ...

به زندگی خود پایان دادن ، این روزها برای خودش کلاس شده است !؟ ولی برای کسانی که سرگشته هستند شاید بهترین و ناعلاج ترین نقطه پایان باشد ... او برای آزادی جنگید ( نه سخت )  ، در راه آزادی سختی کشید ( نه چندان )  ، در راه آزادی به زندان افتاد ( نه زیاد ) ، و بالاخره به جایی رفت که قبله ی آمال خیلی ها بود !؟ و بالاخره آزادی را یافت ... در پستوی خانه اش !؟ و دید تنها چیزی که تحمل نداشتن اش را نداشت ، تحمل داشتن اش را نداشت ،همین آزادی بود ! و آزادی یک پیاله به دست اش داد تا آخرین جرعه زندگی اش را با آن سر بکشد ...

کوهی از افسردگی

            کاه شده بود

باد ، او را برد ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام پنج‌شنبه 27 دی 1403 ساعت 21:09

سید ابراهیم نبوی !
کتابی ازش نخوندم اون ستون بیستون ام برایم نا آشنا بود
ما هم جز اکثر مردم هستیم که کتابخانه داریم ولی از کتاب خوانی چیزی نداریم
یعنی دیگه حوصله اش نیست
واژه ی خوبی برای خودکشی انتخاب شده است
مرگ خود خواسته
در شهر ما که اعتیاد بیداد می کرد و شاید الان هم ادامه داشته باشد
مرگ خود خواسته خیلی رواج داشت

سلام
چیز زیادی هم از دست نداده اید ... کتاب خوب هم نیست که برانگیزاننده حوصله باشد ...
اسمش را خودخواسته گذاشته اند تا تعارفی کرده باشند ، آخرین علاج برخی ها ، و داع با زندگی بی ارزش است !!؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد