یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

اندر خم یک کوچه !

 

ما همانقدر که با فرهنگ خودمان غریب و بیگانه هستیم ، به همان اندازه هم با فرهنگ جدید زندگی بیگانه هستیم ... یعنی اگر در دنیای شعر و عرفان سروده شده است که " هفت شهر عشق را عطار گشت  /  ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم " در دنیای واقعیت و طنز هم گفته شده است که " هفت مرغ پخته را عطار خورد  / ما هنوز اندر دم یک جوجه ایم "

 

دیروز دعوت بودم به یک همایش ازنوع اختتامیه ... جشنواره فیروزه ، یک جشنواره و مسابقه از نوع عکاسی بود که با تولیت اداره فرهنگ و ارشاد غیراسلامی (!) در تبریز برگزار می شد و در طی چندین دوره خوب گُل کرده بود ، وجه تسمیه این جشنواره بمناسبت وجود مسجد کبود ( فیروزه جهان اسلام ) در تبریز بود ... این جشنواره هنری - مذهبی که شامل نگاههای اجتماعی و مذهبی بود ، مخاطبان خوبی از سراسر ایران به خود جلب کرده بود و رفته رفته داشت برای خودش صاحب فرش قرمز می شد که یهو یک مدیرکلی آمد و جشنواره به مذاقش خوش نیامد و البته برخی از دست اندرکاران هم با کمی دودوزه بازی و کلاه سر هم گذاشتن (!) بهانه دست آقای مدیرکل دادند و همینطور شد که بمدت هفت سال این جشنواره تعطیل شد و دو یا سه مدیرکل در اداره فرهنگ و ارشاد غیراسلامی تعویض شدند و آنها هم راهی که گرفته بودند را ادامه دادند ؛ چون وقتی شایسته سالاری فقط شعار باشد ، کسانی که بعدا می آیند مطمئنا ضعیف تر از قبلی می شوند !؟ و رفتارها و دستآوردها ، پته ی شعارها را روی آب می ریزند !!؟ تا اینکه امسال از طریق فوتورافچی خبردار شدم که سازمان فرهنگی و ورزشی شهرداری کلانشهر تبریز قدم پیش گذاشته و از فوتورافچی خواسته اند تا گلیم جشنواره فیروزه را از زیر پای اداره ارشاد بکشد و بیاورد شهرداری و جشنواره را راه بیاندازد ؛ کاری که در این مقطع که همه بنوعی با هم کَل کَل می کردند ، فقط از عهده ی فوتورافچی برمی آمد ؛ چون او ازهمان ابتدا کله اش با هیچکس همسو نبوده و نیست و راه خودش را می رود !! و دیشب از حرفها و از حضور جمع و ماحصل جشنواره چنین برمی آمد که کارش را بدرستی و به کمال انجام داده است و تقریبا همه راضی بودند ...

اختتامیه جشنواره از ساعت 17/30 بود تا زمانی که اعلام کرده بودند برق قطع خواهد شد !!؟ ... این روزها قطعی برق چنان برنامه ریزی شده است که وجود برق آنچنان برنامه ریزی شده نیست !؟ حالا کفگیر به ته دیگ خورده است و در دوره های قبلی اگر دولتی ها از سود ، سهم خود را برمی داشتند (!) حالا مجبور هستند از سرمایه بردارند (!؟)

حالا چگونه شد که منهم حاضر شدم به جشنواره بروم ، بیشتر بخاطر دعوت مستقیمی بود که از فوتورافچی رسیده بود وگرنه برای دیدن و بودن در چنین جاهایی ، حیف است وقت گذاشته شود !؟ از سر اتفاق جایی که نشسته بودم  و خودخواسته دورترین جای ممکن بود ، همسایه شدم با یکی از عکاسان سالهای دورتر و البته زیاد زور زد تا مرا بیاد بیاورد و منهم کمکش نکردم !! در طول یک و نیم ساعتی که بودند ، دوبار بیرون رفت و سیگاری کشید و نفسی تازه کرد و آمد ... سالهای کمی دورتر ، در یک سفر سه ماهه که به هندوستان رفته بود ، یک عالمه عکس و تعریف با خودآورده بود ولی حیف که نتوانست آنگونه که باید ، سفر بزرگش را با سفرنامه ای درخور تمام بکند ... صدها حلقه عکس که شاید خیلی از آنها فرصت ظهور و چاپ نیافتند !؟ یک بار خواستم تا باب دوستی را دوبانده بکنم تا کمی کمک کنم و اطلاعات برسانم و او را به مسیری دیگر هل بدهم که اتفاقا با یکی دو تن از دوستان مشترک عکاسی ، میانه شان بهم خورد و آن راه ارتباطی یک بانده هم به فنا رفت !؟

اختتامیه خوبی بود و در مقایسه با سالهای قبلتر ، جوایز خوب و به تعداد زیادی داده شد ، هزینه های جانبی خوبی هم متقبل شده بودند ولی از آنجائیکه در طول این هفت سال ، هفتاد سال از نظر اقتصادی عقب نشسته ایم (!) موقع دادن جوائز ، مبالغ ریالی واقعا حقیر و ناچیز بود ... کاش حداقل این جوائز را باارز روز می دادند که حداقلش باز از این مبالغ زیادتر می شد ؛ مثلا "صد دلار" می دادند و می شد شش میلیون !! در حالیکه عبارت "سی میلیون ریال " تازه می شد سه میلیون تومان !؟ ... بگذریم که به همت سازمان فرهنگی و ورزشی شهرداری کلانشهر تبریز ، این جشنواره و اختتامیه به خوبی پیش رفت و روسیاهی بیشتر به اداره فرهنگ و ارشاد غیراسلامی ماند !!؟

تایم والیبال رسید و بروم دنبال کمی ورزش کردن و ورجه وورجه کردن !!با این اوضاع برق رفتن ها ، سایه ناامیدی بر سر رفتن ها سایه افکنده است ...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد