یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

اتفاق...

 

صبح رفتم بازار ، چند تا سفارش را به خانه آورده بودم و باید ارسال می کردم ، دو تا کار نیمه تمام هم داشتم ... تا مردم بیایند و مغازه هایشان را باز بکنند من کارم تمام شد و دقیقا موقع خداحافظی برق پاساژ رفت !!

 

 

وقتی داشتم از پاساژ بیرون می رفتم ، کسانی که وارد می شدند و نبود برق را می دیدند به آمدنشان فحش می دادند ...

سوار اتوبوس شدم تا به خانه برگردم ، چند فکر در مخیله ام ترافیک سنگین داشتند و از همه بزرگتر جریان زوج تبریزی که به دماوند رفته بودند و در بازگشت از قله (!؟) از مسیر پناهگاه سیمرغ (!؟) خانم دچار حادثه شده بود و آقا رفته بود دنبال کمک و به امداد زنگ زده بود و در ادامه معلوم نیست کجا رفته بود و چه اتفاقی برایش رخ داده بود (!؟): ، خانم بعد از ۲۴ ساعت (!؟) توسط گروه دیگری نجات و به پایین آمده بود و امروز نهمین روز جستجوی مرد گمشده در دماوند بود ؛ آنهم توسط چند گروه امدادی از مازندران و اکیپهای کمکی از قم و تبریز و اکیپ های پهبادی و هلی کوپتری و  ... !! و هنوز پیدا نشده است 

در همین افکار بودم که دیدم از اتوبوس پیاده شده ام ؛ آنهم یک ایستگاه زودتر !؟ همان کنار خیابان یک همکار قدیمی را دیدم و خوش و بشی کردم و انگار چند وقت بود  دنبال من بود و چه فرصت مغتنمی (!؟)  خداحافظی کردم و آنسوی جوب خیابان یک هم محله ای قدیمی مرا یافت و چند دقیقه ای هم با او گذشت !! هنوز به سوالم که چرا زودتر پیاده شده ام جوابی نیافته بودم که نفر سوم هم پیدایش شد ... همان فردی که بهمن گذشته با دو خانم به سبلان رفته بود و دو خانم در آنجا فوت شدند و این فرد را که چند جای بدنش سرمازده شده بود را به پایین منتقل کرده بودند و فرصت نشده بود ( البته دو بار مرا عمدا نبرده بودند به عیادت !! ) تا ببینمش و امروز فهمیدم از چند نفر  سراغم را گرفته بود و دیدارش اتفاق خوشآیندی بود ... اتفاقا قسمتی از حرفهای چند دقیقه ای هم به حادثه دماوند مربوط شد ، قرار شد بعدا بروم و در کارگاه تراشکاری اش او را ببینم ...

عصر دوستم تماس گرفت و یک سر بعنوان عصرانه رفتیم کوه ... توی مسیر هم صحبت از جریان دماوند بود ... دقیقا همان سه نفری که ظهر دیده بودم را در کوه دیدم !! آیا اتفاق نبود ؟

در راه خانه و داخل خانه از شدت خواب آلودگی ، منگ بودم ولی نشد که بخوابم و حالا ساعت ۳ صبح است و من بیدارم !؟

و در نرم افزار ایتا ، خبر فوت یکی از کارگران شرکت را خواندم و احتمالا تا صبح نتوانم بخوابم ، کارگر زحمتکش ، خوش اخلاق و مودبی بود ، چرایی اش را فعلا نمی دانم ، شاید هم در اربعین عراق فوت شده باشد ...

و هنوز داستان مفقودی آن کوهنورد توی ذهنم می چرخد !؟

باید بدنبال نشر یک خبر ( اگر ضروری باشد !؟) روشنکری و شفافیت موضوعات اطزاف آن نیز منتشر بشود ... افراد مختلف دوست دارند در فضای مجازی خبرپراکنی بکنند ولی الزامی برای توضیحات اضافی ندارند و شایعات و حدس زدن ها پیش می آید !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام پنج‌شنبه 8 شهریور 1403 ساعت 09:04

بعض وقت ها زود پیاده شدن باعث بعضی اتفاقات خوشایند می شود
انشاالله که مرد خانواده هم پیدایش بشود
دو نفری به دماوند رفتن کار اشتباهی است
****

سلام
اتفاقات خوشآیند غیرمنتظره هستند ...
آنهم بعد از ده روز جستجو نتیجه نداده است ، احتمال داستانهای دیگر می رود ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد