دنیای پرحاشیه ... ‌‌ ‌‍‍‍‍

باز موسم محرم شد و باز رسیدیم به شب امتحان تاسوعا و عاشورا ... و امسال ۱۳۸۵ مین باری ست که این تجربه نسل اندر نسلی تکرار می شود !

 

انسان ها همیشه یک آلارم را در زندگی با خود داشته اند که به آن تب می گویند ، هر گاه به انسان در موردی احساس تب دست بدهد ؛ چه مثبت و چه منفی !؟ باید نسبت به تبی که بوجود می آید هشیار باشد و از کنار آن به سادگی رد نشود !؟ و بدترین حالت کنار آمدن و پذیرفتن وجود تب بعنوان یک مورد عادی در زندگی ست ؛ مثل پذیرفتن و عادی شدن جریان اشتباه‌ با آن جمله ی معروف « انسان جائز الخطاست ! »

برخی ها برای شب های امتحان آماده می شوند ، و برخی های دیگر که تعدادشان همیشه زیاد است در معرض امتحان قرار می گیرند تا تست بخورند ، مثل بردن ماشین به معاینه فنی !؟ در هر حالت عده زیادی از امتحان موفق بیرون نمی آیند ولی اگر قرار باشد کسانی موفق تر باشند مطمئنا از بین کسانی ست که آماده تر بوده اند و شاید درصد بسیار کمی هم باشند که آماده نشده بودند ولی توفیق نصیب شان شده است !؟ مثل این بخت آزمایی ها که در جهان تجارت هم برای جذب مشتری وجود دارد !؟ با این حال تضمینی برای خوشبختی وجود ندارد ، حتی با وجود کثرت موفقیت ها !!

یکی از تولیدات آگاهانه و یا ناآگاهانه زندگی ، حاشیه است ، روال زندگی این گونه است که تولید حاشیه می کند و گاه بدون حاشیه زندگی کردن غیرممکن می شود ... عده ی بسیار زیادی از انسانها ، اساس زندگی عادی را در همین حاشیه ها برپا می کنند !؟ ، برایش اصول و فروع تعریف می کنند !؟ فرهنگ ها را پایه ریزی می کنند و بر رنگ و لعاب مناسبت ها می افزایند و ... !؟ و عده ی بسیار کمی در هر نسل از انسان ها ، که طعم خوشبختی را می چشند ، کسانی هستند که بزرگترین چالش زندگی شان رهایی از همین حاشیه ها می باشد !؟

از چاله بیرون آمدن و توی چاهی دیگر افتادن ، بهترین مثال برای زندگی در حاشیه هاست ... مشغولیتی که تمامی ندارد ... حاشیه ها تمام زندگی را در خود می پیچانند و بر همه چیز مسلط می شوند ، حتی دایره ی واژگان نیز در منجلاب حاشیه ها گرفتار هستند ؟! کلمات ارزش واقعی خود را از دست می دهند و کلمات هر چه باارزش تر ، بی مغز تر می شوند !؟ رهایی  آنقدر لوث می شود که برای فرو افتادن و سقوط استفاده می شود !؟ آزادی چنان زنجیری می شود که امکان رهایی را به صفر می رساند !؟ انحراف نه تنها در نزدیک ترین ردیف های به تریبون ها و منبرها ، که حتی در بالای منبرها هم سراغ آدمها می رود ...

هر ساله هزاران چراغ روشن می شود ، هزاران طبل به صدا درمیآید ، هزاران خطبه خوانده می شود ... ولی دریغا که هزاران نفر به رستگاری نمی رسند !؟

امروز عاشوراست ... ساعات زیادی تا ظهر امتحان نمانده و بعد از ظهر بیکباره ورقه ها جمع می شوند ... بساط ها برچیده می شوند ... و زندگی به روال عادی برمی گردد و باز عادی تر از سال قبل !؟