یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

جمعه گردی ...

 

برای جمعه برنامه خاصی نداشتیم برای همین خاص تر از هر جمعه ای شد ... دوست داشتم بهمراه دوستم به قله جام - سهند ، البته از جبهه شمالی بروم که در این فصل از سال طبیعت بسیار زیباتری دارد ... جبهه جنوبی قله ی دوقلوی بهم چسبیده ی  سهند - جام از طرف شهرستان مراغه می باشد و برای رسیدن به آنجا باید به شهر مراغه در جنوب استان رفت و سپس در مسیر مراغه به هشترود به فرعی روستاهای ینگجه و کرده ده پیچید و ابتدای مسیر صعود در چهل چشمه رسید ...

 

 

ولی جبهه شمالی این قله ها منطقه سرسبز و عشایری شاه یوردی می باشد که برای رسیدن به آنجا باید ابتدا به شهرستان بستان آباد رفت و سپس از فرعی دست راست جاده به روستای قره بابا و در ادامه به منطقه شاه یوردی رسید ... در سالهای دورتر ، هر ساله صعود سراسری جانبازان بالای هفتاد درصد را از این  منطقه به سهند انجام می دادند و ما هم بهمراه اکیپ امداد کوهستان تازه تشکیل شده ، همراه این صعود بودیم ... روزگار خیلی خوب و صمیمی و خاصی بود !! بعدها جانبازان را با خانواده شهدا قاطی کردند و همه چیز بهم ریخت ؛ جانبازان همان جانبازان هستند ولی خانواده شهدا ، اغلب در فاز همان شهدا نیستند !؟ معجون جدید نامش بنیاد شهید و امور ایثارگران شد و تنها یک برنامه را بهمراه آنها بودیم و دیگر آن خاص بودن از بین رفت و سال دیگر ، دیگر آن برنامه صعود بیاد ماندنی سالانه هم از بین رفت !!

برنامه جمعه ما را یکی از رفقای سالهای دورتر که حالا ارتباطی با من ندارد ولی دورادور در ارتباطات مشترک حضور دارد ، بهم ریخت و برای همین برنامه را اجرا نکردیم و دوستم نیز کارهای مالی داشت و باید اسنادی را برای دارایی و اداره مالیات تنظیم می کرد و برای همین ما ماندیم و یک جمعه بی برنامه ... 

شب پنجشنبه بعد از مراسم پرفیض شام در خانه مادربانو ، به بانو گفتم که صبج ساعت پنج صبح راه بیفتیم و برویم طرف جنگل های فندقلو در شهرستان نمین - اردبیل ... ولی جمعه خودم نای بیدار شدم نداشتم و ماست و دوغی که سر شام خورده بودم مرا به زمین چسبانده بود !! برای همین برنامه را از ساعت 9 احیاء کردیم و استارت حرکت را از ساعت 10 زدیم ... البته یک انتخاب برای راه رسیدن به اردبیل داشتیم و آن رفتن از مسیر بستان آباد - سراب  و یا از طریق مسیر اهر - مشگین شهر بود !! ما دومی را انتخاب کردیم و از نیمه راه مسیر را از شهرستان هریس - مشگین شهر و جاده و گردنه دیدنی آن تغییر دادیم و بعد از رسیدم به مشگین شهر به اردبیل و بلافاصله به نمین رفتیم و وارد منطقه فندقلو شدیم ... این روزها همه جا شلوغ است , البته خیلی شلوغ !!؟


 


توی مسیر آفتاب داشتیم و ابر داشتیم و باران شدید هم داشتیم و در نمین و فندقلو که بالای گردنه حیران می باشد ، هوا باندازه کافی خنک متمایل به سرد بود ... و بعد از دیدار سرپایی با بابونه های منطقه که بدلیل سرما هنوز خیلی کم بودند ، بطرف اردبیل برگشته و مسیر را بطرف شهرستان نیر ادامه دادیم و البته سری هم به سرعین زدیم و بانو باتفاق نوراخانیم رفتند آبگرم رویال و منهم دو ساعتی در شهر سرعین چرخ زدم ... و سپس از طریق مسیر نیر - سراب - بستان آباد به تبریز برگشتیم ... 

برنامه مان نه تنها پربار بود بلکه بار اضافی هم داشت و خدا را شکر که چند سالی هست پلیس راه جاده ها را به امید خدا رها کرده است و دارد به کیفیت اتومبیل ها نظارت می کند و نمی دانند که دیگر فرهنگی به نام راهنمایی و رانندگی وجود ندارد و در بهترین حالت چند هزار تلفات جاده ای را در جلسات ایمنی و ... گم و گور می کنند تا تعدادتلفات را بیشتر از هیجده هزار گزارش نکنند !! یعنی در مسیر 540 کیلومتری برنامه جمعه ، که از اتوبان گرفته تا جاده شوسه داشت ، از هر جانوری در دیدرس ما بود الا پلیس راه ...

برایاولین بار برنامه relive را دانلود و راه اندازی کردم و استارت را تقریبا بیست کیلومتر بعد از شروع برنامه زدم و هم مسیرمان را سیو ( ذخیره ) می کرد و هم اینکه مثل برنامه مپ ( نقشه ) از ان استفاده می کردم ... در نهایت هم اولین تجربه استفاده از این نرم افزار فوق العاده جالب از آب درآمد ...

 

نظرات 2 + ارسال نظر
فاضله شنبه 26 خرداد 1403 ساعت 18:40 http://1000-va2harf.blogsky.com

سلام یکشنبه 27 خرداد 1403 ساعت 07:17

با درود
خلاصه هیچ جمعه ی از دست شما قسل در نرفته است
فعلا که من در گیر زونا شده ام
یعنی صبح که از خواب بیدار شدم متوجه دونه ها شدم
میگن از استرس هست
ولی من آدم خونسردی هستم

سلام
فرصت ها را باید دریابیم ...
انشالله بزودی رفع کسالت بشود ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد