یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

معروفیت ...

 

بنده خدا ، منظورم این رونالدو مادر مرده است ؟! ، کلی زحمت کشیده و مثل خر ورزش کرده تا به مدارجی از معروفیت رسیده که افراد کمی اینگونه بوده اند ...

  

 

حالا گفته می روم ایران ، به به !! ، من غذاهای ایران را دوست دارم و می روم برای خوردن غذاهای ایرانی !؟ حالا از یکهفته مانده به آمدن تا حالا که ایران هست و فردا که باید برود ، یک عالمه دلهره و دلشوره و امان از چند دقیقه فراغت که برود و بگردد و میدان شوش قلیانی بکشد (!؟) و میدان تجریش آبگوشتی بخورد (!؟) و بعد در بازارچه تجریش از تزئینات میوه فوش ها و سبزی فروش ها ، چهارتا عکس سلفی بگیرد برای زن و مادرزن و ... و خودش را در شلوغی آنجا گم بکند ...

 

حالا صفر تا صد تهران مترصد هستند تا بلاتشبیه ،  از اثر پای رسول برای خود گوساله شهرتی دست و پا کنند و بزنند دیوار هتل شان ، یا دیوار غذاخوری شان ، یا دفتر خاطراتشان !!!؟

 

پریروز :

مدیرعامل باشگاه پرسپولیس تشریف برده بودند پابوس کریس خان !؟ ، بهمراه مترجم شان که تصادفا دخترشان بود !؟ ، با هدایایی که فرش دستباف را ما شنیدیم !؟ حالا این پابوسی چه دلیلی داشته را نمی دانم ، برای بدرقه اگر کادو می ذادند آنهم توسط وزیر ورزش ، باز یک چیزی (!؟) قبل بازی به بازیکن حریف کادو دادن ، اگر رشوه نیست ، چیست !؟!؟ حتما در تعداد گلهای خورده پرسپولیس موثر بوده !!!

 

دیروز :

متوسط غرور بازیکنان پیروزی در بازی دیروز ، حداقل ، دوبرابر متوسط غرور بازیکنان حریف بود ... برای داشتن غرور باید ابتدا چشم عقل را کور کرد (!؟) بیرانوند چنان مغرورانه حرکت می کرد که انگار جایش با رونالدو عوض شده بود ... و رونالدو انگار یک بازیکن ساده بود !؟ واقع بین ترین بازیکن پرسپولیس ترابی بود که از عظمت رویارویی ، پاهایش بهم گره خورد و زمین خورد و بیرون رفت !!؟  بعد از شکست ، پرسپولیسی ها از چمن زمین بیشتر شاکی بودند تا النصری ها !؟ حداقل شما در چمنزار خانه خودتان باید آشناتر می بودید !؟

 

امروز :

از جمع بندی استقبال پریروز هواخواهان ، بازی از قبل باخته دیروز بازیکنان ، تهرانگردی امروز رونالدو (!؟) شاهزاده غربت نشین  دوزاری اش افتاد که بقول شاعر : بنشینم و صبر پیش گیرم / دنباله راه خویش گیرم !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام پنج‌شنبه 30 شهریور 1402 ساعت 07:31

واقعا اینگونه مدیران را باید نبوسیده کنار گذاشت
البته
خرج که از کیسه ی میهمان بود
پول فرش را ملت دادند
این آقا کیف ش را کرد
دخترش عکس سلفی گرفت
اون آقا پسر که باباش چهل میلیون خرج کرد که ناز دانه اش از دیدن قهرمان محروم نشود را بگو
ملت چه پول های باد آورده ای دارند
اما من حیث المجموع
من علاقه ی خاصی به این قهرمان دارم

سلام
او زحمت کشیده و در قله معروفیت قرار دارد ، حتی آنها که دستشان نرسیده و پیف پیف می کنند هم بنوعی متاثر از معروفیت او هستند ...
ولی خودباختگی با از خود گذشتگی کمی فرق دارد و این قبیل جاها به چشم می آید ...
در جهان سوم از بیکار و معتاد گرفته تا استاد دانشگاه و کارخانه دار و ... همه در جاهای استراتژیک فرهنگی مثل هم هستند و البته آنها که غنی ترند مختاج ترند !!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد