یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

دیو سفید

 

دوستم زنگ زده ، از تهران !؟ نه اینکه ساکن تهران باشد ، رفته بوده فدراسیون اسکی برای مراسم طشت گذاری اسکی سال جاری و برنامه ریزی های پیش رو ...


 حالا چرا برای من زنگ زده بود ، می گفت :« کارم در فدراسیون اسکی  تمام شده است و آمده ام ویلای پای دماوند هستم دو روز استراحت مطلق کرده ام و حالا فکر کوه افتاده توی مغزم رژه می رود ... نمی دانم بروم دماوند یا علم کوه !؟ » 


می دانم از آنجا که او نشسته دماوند را می شود ساعتها تماشا کرد ، البته اگر ابرها احازه بدهند !! کمی راهکار برایش دادم و گفتم :« دماوند را تماشا کن و برو علم کوه .. » البته چون تنهاست کمی هم هشدار ایمنی دادم تا بلکه نرود ... می خواست که بروم به او ملحق بشوم و باهم برویم ... ایام مجردی ، سفرهای زیادی باهم رفته بودیم ... 


و در ادامه گفتم :« شنیدی شاعر گفته `` ای دیو سفید پای دربند !؟`` شاعر صورتش را آن طرفی گرفته بود و مردم فکر کردند به دماوند گفته است !! ولی در دل شاعر روزگار امثال من در حال مرور بود و منطور از دیو سفید پای در بند ، من بودم و امثال من !؟!؟ »

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام چهارشنبه 29 شهریور 1402 ساعت 08:58

با درود
طشت گذاری برای اسکی
نشینده بودم
حتما دوستت مجرد است که اینگونه پیشنهاد داده است
دوستان وقتی پیشنهاد مسافرت مجردی می دادند
به آنها می گفتم ببینم آقامون اجازه می دهد

سلام
نه اتفاقا متاهل می باشند ... با اهل و عیال که نمی شود برود فدراسیون !؟ و احیانا هر کوهی !؟
درست است که مجرد تنها هست ولی اگر متاهل تنها جایی برود مجرد نمی شود !؟ استفاده غلط و متداول از کلمه مجردی به جای تنها رفتن !؟!؟ مجردی عالمی دارد و متاهلی عالمی دیگر و حتی انسان ها بعد از طلاق و جدایی باز به عالم دیگری منتقل می شوند و نه مجردی !؟
حافظ می گوید: گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک / از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد