یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

آسیب پذیری بالا !!

 

این روزها مردم و جامعه ی ما آسیب پذیرتر شده اند !! البته در همه ی زمینه ها و مخصوصا در هر کجایی که ردپای مدیریت و تدبیر ناصحیح دیده می شود ... وقتی از تدبیر ناصحیح و مدیریت بد حرف زده می شود خیلی ها چشم به کابینه ی دولت می دوزند در حالیکه از قدیم گفته اند : " یالانچی ، طاماح کاری تولار ! " ( دروغگو ، طمعکار را می فریبد ! )

  

 

اگر عده ای در لباس تدبیر توانستند هشت سال بر اریکه ی مدیریت بنشینند و با وجود فلاکتی که به جامعه وارد کردند (!) هنوز از رو نرفته و آمارهایشان را رو به رشد نشان می دهند بدلیل این بوده که عده ی طمعکار در کشور زیاد شده است که دوست دارند بدون اینکه زحمتی به خود بدهند (!) پیشرفت بکنند و برای همین فریب دروغگوها را خورده و پشت شان ایستادند ...

 

این روزها اگر ما می بینیم که جامعه در هر رده ای عقب مانده تر از گذشته شده و بدبختانه لاعلاج تر و بی امیدتر شده است (!؟) برای این بوده که این بار مردم امیدشان را به گرو گذاشته بودند و دروغگوها این بار به ذخیره ی امید مردم حمله برده بودند (!) و متاسفانه روشنفکران جامعه به جای بیدار کردن تدریجی مردم نسبت به مسایل روز (!) چون غالبا از محل کاسه لیسی روزگار می گذرانند و اگر چنین نباشد یا تاریخ مصرف اعتبارشان تمام شده است (!) یا هنوز بر طبل موافق و مخالف می کوبند (!) و با معیارهای یک روشنفکر ، فاصله ی جدی دارند برای همین کارآیی چندانی نداشته و ندارند !!

 

دو روز برف آمد ؛ البته نسبت به چند سال گذشته شاید کمی سنگین بود ولی آن چنان نبود که بتوان آن را بحران نامید (!) ولی همان کاری را با یک کلانشهر کرد که یک بحران می کند و دلیل آن این بود که مدیریت غلط ؛ مخصوصا در این سالهای بی امید و بی تدبیر (!) چنان بدنه ی خدماتی دولت را مستهلک کرده و به روش غلط به بخش های کوچک و بی صاحاب خصوصی و بدون کنترل بالادستی (!) منتقل کرده است که با یک بارش بیست سانتی برف، یک کلانشهرشهر فلج شده و زندگی روزمره به مشکل برمی خورد؛ از خدمات درونشهری تا برون شهری ... اتوبانی بمدت دو روز تعطیل می شود ، چون استاندارهای ساخت و خدماتی ندارد!!  و یا پرواز ساعت 6 صبح به ساعت 10 منتقل می شود و آنهم بدون توضیح صحیح و صرفا با فرافکنی(!) و یا تاکسی ها تعطیل می کنند و می روند خانه شان و یا بصورت دربستی کار می کنند ، و سازمان تاکسیرانی منفعل و تماشاچی می ماند (!) اتوبوس ها هم که وضعشان معلوم است، نصف شان خراب شده و بقیه بسختی ارائه خدمات می کنند!!

 

یک دلیل عمده ی آن این است که خودروهایی که خدمات شهری انجام داده و شهر را می گردانند (!) عموما از طیف مستهلک و اسقاطی هستند (!) و واگذار شدن این خدمات به بخش خصوصی ظاهرا یقه ی دولت را از دست شاکی ها رها می کند ولی واقعیت اینگونه نیست و دولت بانی و باعث همه ی این بدبختی ها می باشد !! وقتی خودروسازی ملی پشت سر وزیر مخفی شده و وزیر بجای مدیران عامل خودروسازها ، خطاکاری های آنها را می پوشاند (!) اوضاع خودوریی کشور همین خواهد بود (!) برای بهبود وضعیت باید دولت هم از خودروسازان کشورهای موفق مشاوره بگیرد (!) و هم اینکه خودروی ارزان و خوب در اختیا رمردم قرار بدهد (!) و آن وقت برای خدمات رسانی حدود استاندارد تعریف کرده و یا خود را مقید به رعایت استانداردهای جهانی بکند (!) که این سه میسر نمی شود مگر اینکه مدیریت ارشد بجای لاشخوری (!) از مدیریت صحیح ارتزاق بکند !! و تا زمانی که ناتوانی اش در اداره امورات برای همه محرز است (!) بیخود از شعار " ما می توانیم " استفاده نکند ...

 

البته برف را می توان امید داشت که مهمان چند روزه است و می رود !! مسئله اینجاست که آسیب پذیری آنقدر بالا رفته  است که گردو خاک و آلودگی و گرما و باران و بی آبی و ... همه می توانند خود را به رخ کشیده و مردم را درمانده بکنند ... مردم تنبل و طمعکار (!) دوست ندارند دنبال راه چاره باشند و امیدشان به دروغگویانی ست که بهتر بتوانند فریب بدهند ؛ فرقی نمی کند دروغگوی داخلی باشد که سوار بر خر مراد است و یا دروغگوی خارج نشین که آب گل آلود را مستعد می بیند و می خواهد میز و مقام را از دست این گروه بیرون آورده و خود سوار بشود !!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد