یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

آب دریا را اگر نتوان ...

 

بارش برف دیروز و دیشب آنقدر بود که شهر را فلج کرده است !! البته باید به بارش برف بی لیاقتی مدیریت شهری را هم اضافه کرد که منتظر نشسته تا ببیند کی و از کجا کار را شروع بکند !!

  

 

حوالی ساعت 10 بود که آفتاب تا وسط پذیرائی آمده بود و صدای پاروکردن می آمد !! کنار پنجره آمدم ببینم چه کسی دست به پارو شده است که دیدم همسایه ی روبرویی دارد جلوی خانه شان را پارو می کند و البته برف ها را می اندازد به نصفه ی کوچه ؛ روبروی خانه شان !! شاید فکر کرده بود که این طرف آفتابگیری اش بیشتر است والا سر صبحی آدم با چه نیتی برف می اندازد جلوی خانه ی مردم !! و من همچنان تماشایش می کردم و بالاخره برف های جلوی کاراژ خانه اش را هم جمع کرد و انداخت بغل دیوارش که زمین خالی است !! وقتی کارش را تمام کرد برف تا کمرش بود !!

 

آسمان صاف و آفتابی بود و هر از گاهی برف هم می آمد ... انگار تاخیر داشتند و دیر به زمین می رسیدند ... بالدیز خانیم ( خواهربانو !) امروز صبح برای تهران پرواز داشت ؛ ساعت 6 صبح !! و دیشب برنامه می ریخت که کی باید از خانه برود که به فرودگاه برسد !! ساعت 10 بانو زنگ زد تا ببیند هوای تهران چگونه است و خبر داد که هنوز توی فرودگاه تبریز هستند و بسلامتی ساعت 10/30 پروازشان عملی خواهد شد !! حوالی ساعت 12 از فرودگاه و تهران از بالا برایم عکس فرستاد و استوری کرد که :" تهران از این طرف !! "

 

حوالی ساعت 12 از خانه زدم بیرون ، باید برای نوراخانیم شیر می خریدم !! حوصله ی رفتن تا شاهگلی را نداشتم و رفتم تا سر میدان محله مان !! البته تا به میدان برسم دو تا ماشین را هل دادم که راننده شان بدجوری هل شده بود !! و بعد در حالیکه از پیاده رو می رفتم و کلاه سرم بود و یقه را بالا داده بودم و عینک در چشم داشتم (!!!) به درختان سر راه هم لگدی می زدم تا برفهایشان بریزد و صدای تشکرشان را می شنیدم !!

 

توی میدان بلبشویی بود ... ماشین ها توی برفاب راه می رفتند و سُر می خوردند و برخی هم به همدیگر فریاد حواله می کردند که بکش کنار تا من رد بشوم !!

 

سر راه بازگشت به سنگکی محله رفتم تا به سفارش بانو سنگک بگیرم ... زیاد شلوغ نبود !! سنگک هایش باندازه ی نصف سنگک هایی بود که در محله ی مادربانو می گرفتم !! به بغل دستی ام گفتم : " سنگم چنده ؟ " با تعجب گفت : " 1500 " گفتم : " من از فلان جا سنگک می خرم تقریبا دوبرابر اینها هستند و آنها هم یکی 1500 هستند !! " فرصت نکرده بودم بروم به آمریکا مرگ بر بگویم برای همین لعنت هایم را نثار اداره آرد و نان و نانوائی های بی انصاف کردم !!

 

حالا در خانه هم افتاب داریم و هم برف ...

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مریم ک چهارشنبه 23 بهمن 1398 ساعت 20:20

سلام من ساکن تبریز هستم،امروز هوا واقعا ناجوانمردانه سرد بود ،انگار قراره از ظهر فردا تا صبح جمعه بباره

سلام
البته مثل اینکه از جمعه به بعد سرمای بیشتری خواهیم داشت و احیانا برف بیشتر !!

مریم ک پنج‌شنبه 24 بهمن 1398 ساعت 00:10

با همه اینها من سرما رو ترجیح می دم به اون تابستونای نفس گیر

با همه ی فصل ها باید کنار امد ...

نگین یکشنبه 27 بهمن 1398 ساعت 01:46

سلام

ما برف نداشتیم ولی شیراز سرمای تقریبا بی سابقه ای رو در روزهای اخیر تجربه کرد ..

لگد زدن به درخت بخاطر ریختن برفها، به نظرم تنها لگد زدنیه که اجر داره !!

و خدا رو شکر این روزها کم نیستن سازمانها یی که آدم لعنت هاشو نثارشون کنه !!

سلام
اینجا زیاد روز سرد نداشتیم و تقریبا برف سنگین و خوب و مودبی بود...
البته با احتیاط لگد می زدم که بیدار نشوند ...
این روزها فحش به سازمان ها و کارکنان دولت ، یکجورایی فحش مردم به مردم محسوب می شود ! چون هیچکس به هم رحم نمی کند ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد